این بزم عیش بی می و ساغر نمی شود
کامل بدون تک یل حیدر نمی شود
آن تک یلی که علمدار کربلاست
ساقی خیمه ها و سپهدار کربلاست
امید بچه هاست و سردار کربلاست
عشق حسین و زینب و غمخوار کربلاست
از مادر ادب ادب آفریده اند
یک بار جز احد ز او کی شنیده اند *
وقتی رسید شادی به این انجمن رسید
پایان غصه و درد و محن رسید
خنده به لبهای حسین و حسن رسید
حیدر به غمزه گفت - عجب ...مثل من رسید !
سائل بیاورید کرم بی حساب شد
دوران مستی و می و جام و شراب شد
کودک که در خانه ی مولا بزرگ شد
با مهر و حب حضرت زهرا بزرگ شد
تحت تعلم حسنین تا بزرگ شد
شیری برای روز مبادا بزرگ شد
مشکی به دوش گرفت و به آب زد
مرحم به زخم های وجود رباب زد
رفت و نیامد و به حرم التهاب شد
رویای اب بود که دیگر سراب شد
با تیر حرمله علی اش تا که خواب شد
شرمنده از خجالت او افتاب شد
حالا حسین یکه و تنها و دشمنان
صحبت ز سنگ های زمخت و سر سنان
مظلوم واقع شد عاقبتش هم غریب شد
عیسای خانواده شد و بر صلیب شد
در سجدههای عاشقی خدالتریب شد
جرمش چه بود حسین که شیب الخضیب شد ؟
زینب که بعد از او پیام اورش شده
یک شیرزن که یک تنه خود لشگرش شده
حقش نبود کعبه ی نیلوفرش کنند
در طول آن سفر مدام مضطرش
یاسرمسافر