دستمال پر از نور

حتی خدا میان حسینیه ی غمش     

سوگند خورده است به ماه محرمش

شب های قدر محترم و با فضیلتند     

اما نمی رسند به شب های ماتمش

این دستمال گریه پر از نور می شود   

وقتی به دست روضه ی خورشید می دمش

چشمی که از برای تو گریان نمی شود

باید  حواله  داد  به دست جهنمش 

انس با دستمال اشک

هر روز مینشینم در سوگواری تو
اشکی می آفرینم در سوگواری تو
ای یار یاری ام کن از شاخسار چشمم
تا خوشه ای بچینم در سوگواری تو
انسی گرفته چشمم با دستمال اشکم
با کهنه آستینم در سوگواری تو
من سقف را شکستم با انبیا نشستم
با رب العالمینم در سوگواری تو
در سایه علمها در نوحه آنچنانم
در روضه اینچنینم در سوگواری تو
این ارث چند قرنست در خانواده ما
من نیز مینشینم در سوگواری تو

مشکی به تن نموده و احرام بسته ام
قربانیم نما . اگر این حج آخر است
از دستمال گریه ی خود ریشه ای بده
تا کربلا روم که پر از یاسِ پر پر است

از مشرق قلبم دمیده فاطمیه

رخت عزایم کو؟ رسیده فاطمیه

کو دستمال اشک من؟ دارم بهانه

دل یاد کرده باز از غسل شبانه!!

فرارسیدن ایام فاطمیه تسلیت باد . امیدواریم بتوانیم با قطرات ناچیز اشکمان تسلای خاطر فرزندشان حضرت حجه بن الحسن المهدی عجل الله فرجه الشریف باشیم

یا حسین

 هر که با خاک درت کام لبش بردارد

 از همان کودکیش چشم به کوثر دارد

اولین آرزویم هست همانی باشم

که به لب نام تو تا لحظه ی آخر دارد

 چند صد حج پیادست ثواب آنکه

قصد پا بوسی شش گوش تو در سر دارد

پادشاهان همه مبهوت مقامت گویند

 این چه شاهی است مگر این همه نوکر دارد

پادشاهان همه مبهوت مقامت گویند

 این چه شاهی است مگر این همه نوکر دارد

چشم هایم شده چون شاخه ی پر باری که

چار فصلش زغمت میوه ی نوبر دارد

هر که از داغ تو نگریست پیغمبر نیست

گریه بر توست مدالی که پیمبر دارد

هر که از داغ تو نگریست پیغمبر نیست

گریه بر توست مدالی که پیمبر دارد

تکیه بر نیزه ی غربت زدی وفرمودی

چشم غارت به حرم این همه لشکر دارد

خواهرش گفت سرش را سر نیزه نزنید

کین هلال سر نی آمده دختر دارد

منبع: شاعران جوان

یک دستمال گریه امشب تو مرحمت کن

شبهای ماتم آمد آقا سرت سلامت

بوی محرم آمد آقا سرت سلامت

آورده مادرم باز پیراهن عزارا

شبهای ماتم آمد آقا سرت سلامت

یک دستمال گریه امشب تو مرحمت کن

اشکی چو زمزم آمد آقا سرت سلامت

ما گریه سر گرفتیم با روضه خوانی تو

بزمی فراهم آمد آقا سرت سلامت

چشم انتظار اذنت ماندیم تا بسوزیم

گفتی که خواهم آمد آقا سرت سلامت

از عرش مادر تو با سوز یا بُنَیّ

باقامتی خم آمد آقا سرت سلامت

اصغر اگر به خواب است

دلشوره با رباب است

آن وعده کم کم آمد آقا سرت سلامت

شال عزا که بستی قلب مرا شکستی

یعنی محرم آمد آقا سرت سلامت

دستمال اشک برای داخل کفن

آیا می دانید بسیاری از بزرگان، علماء و ارادتمندان به آستان مقدس اهل بیت علیهم السلام در لحظات معنوی حضور در مجالس عزاداری اهل بیت به ویژه امام حسین علیه السلام قطرات اشکی که از چشمانشان جاری می شد را با دستمال جداگانه ای پاک کرده و وصیت میکردند که در هنگام دفن همراهشان دفن گردد تا در آن سفر که هیچ زاد و توشه ای به اندازه محبت اهل بیت علیهم السلام برای انسان فایده و سود ندارد از آن تبرک جویند .

 چه زیباست لحظاتی که انسان به یاد مصائب جانسوز امام سجاد علیه السلام بیافتد که در دعای ابوحمزه با خدای خود چنین مناجات می فرمود : معبود من مرا یاری ده تا بر حال زار خود خود گریه کنم ، چراکه عمرم را به آرزوهای پوچ و بیهوده از بین بردم و اینک هیچ نقطه امیدی نسبت به اعمال و گذشته ی خود نمی بینم ، به راستی چه کسی حالش از من زارتر و پریشان تر است ؟ اگر با این حال زار وارد قبری شوم که هرگز آن را از پیش مهیا نکرده ام و با اعمال صالح و شایسته آن را فرش نکرده ام چرا گریه نکنم ؟ در حالی که نمی دانم جایگاه من کجا خواهد بود ؟ می بینم مرگ بال و پر خویش بر سرم گسترانیده چرا گریه نکنم ؟ بر آن لحظه می گریم که جان از تنم بیرون می رود ! گریه می کنم بر تاریکی قبرم ؟ گریه می کنم بر تنگی قبرم گریه می کنم بر لحظه ای که نکیر و منکر برای سؤال و جواب شب اول قبر نزدم می آیند، گریه می کنم بر آن لحظه که با بدن عریان از قبر خارج می شوم در حالی که بار ذلت گناهان بر دوش کشیده نگاهی به این طرف و آن طرف می کنم ولی هیچ کس به فکر من نیست و هر کسی به فکر خویش و بار گناهان خویش است .

امید است در لحظات نورانی گریه کردن بر مصائب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دعا برای تعجیل در فرج حضرت ولی عصر ارواحنا فداه را فراموش نفرمایید .

امام صادق علیه السلام فرمودند: هیچ کس برای امام حسین علیه السلام گریه نمی کند مگر اینکه با مادرم حضرت زهرا علیها السلام همدردی کرده و آن حضرت را در گریه کردن بر امام حسین علیه السلام یاری کرده و با رسول خدا نیز همدردی نموده و حق ما اهل بیت را ادا کرده است .         بحارالانوار / علامه مجلسی 45 / 206

من دستمال گريه ي خود را بريده ام

شال عزاي روضه ي ما را شما دهيد

رخصت براي عرض تسلا شما دهيد

مادر مرا براي شما نذر كرده است

جايي به من ميان گداها شما دهيد

من دستمال گريه ي خود را بريده ام

 اشكي به وسعت دل دريا شما دهيد

اين رخت ها به درد قيامت نمي خورد

 پيراهني براي دو دنيا شما دهيد

اينجا براي نوكريم جا گرفته ام

نام مرا به حضرت زهرا شما دهيد

دستمال گريه خود را نشسته ام

اين حلقه ها براي که زنجير ميشود ؟
پيراهن محرم من را بياوريد

دارد زمان هيات من دير مي شود
با روضه حسين نفس تازه ميکنم

وقتي هواي شهر نفس گير مي شود
مي آيم از کدورت و اشک و عزاي تو

سرچشمه طهارت تصوير مي شود
من دستمال گريه خود را نشسته ام

چون آب هم به نام تو تطهير مي شود
اشک تو تا هميشه جوان مي چکد حسين

چشم من است اينکه چنين پير مي شود
من تازه تشنه ميشوم و گريه مي کنم

وقتي ز گريه چشم همه سير مي شود
ايمان به دست معجزه غم بياوريد

پيغمبري که باعث تکفير مي شود