یا رقیه
خوب شد دردم دوا شد
جواد مقدم
واحد
ما کی باشیم تا عشق عباس رقیه
جواد مقدم
شور
مو پریشونم نیستی گریونم
جواد مقدم
زمینه
دردانه تو افسرده شده
جواد مقدم
زمینه
مجنون شبیه طفل تو پیدا نمی شود
حاج حسین سیب سرخی
واحد
ستاره ها رو می شمارم بابا
حاج حسین سیب سرخی
واحد
ازم نپرسید چه حالی دارم
حاج حسین سیب سرخی
زمینه
رواق خاک آلوده شبستانی که من دارم
حاج مهدی اکبری
واحد
بابایی آبله های کف پام دردسره
حاج مهدی اکبری
واحد
اشک مهتاب چکید
حاج سید مجید بنی فاطمه
شور
یکی بود یکی نبود
حاج سید مجید بنی فاطمه
زمینه
رمق نداره پاهام
حاج سید مجید بنی فاطمه
روضه
قسم به خالق منان منم غلام رقیه
وحید شکری
شور
ما را بنویسید مسلمان رقیه
وحید شکری
شور
شور غزل رقیه ای بی بدل رقیه
وحید شکری
شور
مولاتی همه انگیزه سربازاتی
حسن عطایی
شور
جانم رقیه مثل عموش بازم علم زد
وحید شکری
شور
منم عبد و غلامی ز غلامان رقیه
وحید شکری
شور
همه دنیا یه طرف دین و دنیای منه رقیه
وحید شکری
شور
قرارمون بود بیای سر قرارم پدر
وحید شکری
زمینه
سرور عالمین ریحانه الحسین
وحید شکری
شور
ارباب ارباب ای عشق ناب
جواد مقدم
شور
تو خود احساسی یا رقیه
حسن عطایی
شور
اونقدی بزرگ بشم که تو بغلم جا شی
حاج مهدی اکبری
زمینه
آیا می آید امشب برای دیدنم بابا میآید
حاج محمود کریمی
واحد
گونه هام لبریز درده
حاج محمود کریمی
واحد
تو دلای ما یه حرمه
حاج محمود کریمی
زمینه
بابا تو برگشتی یا من خوابم
حاج محمود کریمی
روضه
ای وای رقیه
سید طالع برادیگاهی
نوحه
نوحو علی الحسین
حاج سید مجید بنی فاطمه
شور
گفته بودم که به ویرانه بزن سر بابا
حمید علیمی
واحد
شب غربت سر اومد
حمید علیمی
زمینه
تو نبودی صد دفعه جون دادم
حسن عطایی
شور
لبم خشکیده اما دلم از دوریت آبه
جواد مقدم
شور
حیرانم و سرگشته و رسوای رقیه
وحید شکری
شور
می نویسه اشکام با دوات گریه
وحید شکری
شور
از بچگی من غلام دربار رقیه ام
وحید شکری
شور
بابا نفسم دیگه در نمیاد
وحید شکری
زمینه
حسین جان فدای تو و ماتم و غصه و آه و نالت
نریمان پناهی
شور
بابایی کجایی ببینی که دیگه نمی بینه چشمام
نریمان پناهی
شور
دردونه حسین بانوی محشر
نریمان پناهی
شور
ای عزیز دلم ای بابای شهیدم
نریمان پناهی
زمینه
موهات بهم می ریزه
حسن عطایی
واحد
خیلی دلم تنگ شده واست بابا
حمید علیمی
شور
بابا کجایی که داره دخترت می میره
حمید علیمی
واحد
دستامو رو سر گذاشتم
حمید علیمی
زمینه
نمی دانم از این ویران نشین داری خبر یا نه
حاج حسین سیب سرخی
واحد
از دنیا دیگه سیر شدم
حاج حسین سیب سرخی
زمینه
یتیمی یعنی شده بی بابا رقیه
حسن عطایی
واحد
با زینب انگار راز مگو داره
حسن عطایی
شور
سه سالشه هر کسی که نوکریشو کنه خوشبحالشه
حسن عطایی
شور
امان از اهل بازار
حسن عطایی
زمینه
ویران نشین شدم که تماشا کنی مرا
نریمان پناهی
واحد
آرامش قلبمو دنیای من اومده
نریمان پناهی
زمینه
تا که با نیزه گرفتند پدر جان مرا
حاج عبدالرضا هلالی
تک
کوه کرمه رقیه سادات
حاج عبدالرضا هلالی
زمینه
خدا نیاره تو بیابون بچه بمونه بین گرگا
جواد مقدم
واحد
می گرده دنیا روی انگشت رقیه
جواد مقدم
شور
چشامو میذارم رو هم بابا فقط به این امید
جواد مقدم
زمینه
چرا هیشکی نمی فهمه خرابه جای دختر نیست
جواد مقدم
زمینه
ابر مستی تیره گون شد باز حد گریه کرد
حاج سید مجید بنی فاطمه
واحد
شبا که خوابتو می بینم
حاج سید مجید بنی فاطمه
زمینه
تو آسمونایی پیش خدایی
حاج سید مجید بنی فاطمه
زمینه
دلم تنگه منو دوباره رو پاهات بشونی
حاج سید مجید بنی فاطمه
روضه
به شوق دیدن تو من تازه زبون وا کردمو
حاج مهدی اکبری
زمینه
گفته بودم که به ویرانه بزن سر بابا
حمید علیمی
واحد
شب غربت سر اومد
حمید علیمی
زمینه
لبم خشکیده اما دلم از دوریت آبه
جواد مقدم
شور
حیرانم و سرگشته و رسوای رقیه
وحید شکری
شور
می نویسه اشکام با دوات گریه
وحید شکری
شور
از بچگی من غلام دربار رقیه ام
وحید شکری
شور
بابا نفسم دیگه در نمیاد
وحید شکری
زمینه
حسین جان فدای تو و ماتم و غصه و آه و نالت
نریمان پناهی
شور
بابایی کجایی ببینی که دیگه نمی بینه چشمام
نریمان پناهی
شور
دردونه حسین بانوی محشر
نریمان پناهی
شور
ای عزیز دلم ای بابای شهیدم
نریمان پناهی
زمینه
موهات بهم می ریزه
حسن عطایی
واحد
روزا گریونم شب ها بی خوابم
حسن عطایی
زمینه
خوب شد دردم دوا شد
جواد مقدم
واحد
ما کی باشیم تا عشق عباس رقیه
جواد مقدم
شور
مو پریشونم نیستی گریونم
جواد مقدم
زمینه
دردانه تو افسرده شده
جواد مقدم
زمینه
مجنون شبیه طفل تو پیدا نمی شود
حاج حسین سیب سرخی
واحد
ستاره ها رو می شمارم بابا
حاج حسین سیب سرخی
واحد
ازم نپرسید چه حالی دارم
حاج حسین سیب سرخی
زمینه
رواق خاک آلوده شبستانی که من دارم
حاج مهدی اکبری
واحد
حاج «صادق آهنگران» گفت: آن قدر حاج قاسم گریه می کرد و حال خوشی داشت که من به آن کسی که داشت فیلم می گرفت، یکی دوبار اشاره کردم که «ادامه بدهم؟»، گفت «ادامه بده»؛ معلوم بود که...
به گزارش مشرق، «تا کسی شهید نبود، شهید نمیشود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش میشود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند»؛ این جمله بخشی از سخنان معروف سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی درباره «مشخصه شهدا» است.
سردار دلها در حالی از «مشخصه شهدا» سخن گفته است که خود، از زمانی که بهعنوان یک جوان، از کرمان پا به جبههها گذاشت، تا زمانی که بهعنوان فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فرودگاه بغداد به شهادت رسید، در طول یک عمر مجاهدت خود، شهدای زیادی را از نزدیک درک، و بوی «شهادت» را در رفتار و اخلاق آنها استشمام کرد؛ حال مگر میشود که چنین کسی که خود محبوب قلب تعداد زیادی از شهدا، از شهدای لشکر 41 ثارالله (ع) در دوران دفاع مقدس گرفته تا شهدای مدافع حرم در دهه جاری بوده است، بوی شهادت از رفتار و اخلاق او استشمام نشود.
حاج صادق آهنگران که نواهای حماسی او در جبههها، رزمندگان را بیش از پیش به سلاح توکل به خدا و توسل به اهل بیت (ع) مجهز میکرد و امروز صدای دلنشین او، اشک را از چشمان پیشکسوتان دفاع مقدس جاری میکند، با حضور در مقابل دوربین شبکه استانی کرمان، شیرینترین خاطره خود از سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی را اینگونه روایت کرده است، خاطرهای که نشان میدهد، سردار دلها، پیش از آنکه شهید شود، شهید بود.
«شیرینترین خاطرهای که از شهید حاج قاسم سلیمانی به یاد دارم، این است که به من فرمودند که اگر میتوانی، یک یا دو شب از شبهای قدر را بیا و برای رزمندگان مدافع حرم در حرم حضرت رقیه (س)، مراسم احیاء را برگزار کن. من هم حسبُالامر وی که بهعنوان فرمانده بنده بود، چند سالی برای احیاء شبهای قدر، به سوریه میرفتم. این خاطرهای که تعریف میکنم، به نظرم، آخرین دیدارم با شهید حاج قاسم سلیمانی بود:
شب بیست و یکم یا بیست و سوم ماه مبارک رمضان، در حرم حضرت رقیه (س) که در حال خواندن دعا و روضه بودم، یکی از خادمان به نام آقای «میری» آمد و به من گفت که «پیرمرد آمده است»؛ («پیرمرد» اسم رمزی حاجقاسم بود). من تصورم این بود که حاجقاسم آمده و در جمعیت نشسته است؛ اما بعد از پایان مراسم که همه رفتند و خادمان درهای حرم را بستند، به اتاقی در طبقه بالای حرم رفتم که برای سحری آماده شوم، در آنجا آقای «میری» گفت که «حاجقاسم گفته است که بیا پایین».
من هم خوشحال شدم و سریع دوباره به حرم برگشتم و از کنار ضریح رد شدم و به اتاق مسئول خدام رفتم. در آنجا با حاجقاسم، با آن تواضع و صفایی که داشت، احوالپرسی کردم تا اینکه گفت: «حاج صادق مراسم امشب به من نچسبید»، گفتم: «مگر در مجلس نبودید»، حاج قاسم گفت: «نه، در حقیقت نیامدم، همین جا نشسته بودم؛ اگر میشود، چند دقیقه در حد یک روضه هم که شده، بخوانید» بعداً فهمیدم که بهدلیل مسائل امنیتی، نتوانسته بود به مجلس بیاید.
دو نفری آمدیم بیرون و نشستیم کنار ضریح حضرت رقیه (س)، هیچکس هم در حرم نبود، البته یک نفری هم داشت با موبایل فیلم گرفت که گویا شهید «پورجعفری» بود و آقای «میری» هم داشت سحری آماده میکرد. حاجقاسم نشست و سر خود را گذاشت روی ضریح و من هم به فاصله یک متری وی، شروع کردم به خواندن زیارت عاشورا، چون تا آنجا که میدانم و یادم هست، حاج قاسم همیشه بعد از نمازها، اصولا زیارت عاشورا را میخواند. با اینکه خسته بودم؛ اما بعد از زیارت عاشورا، دوباره قرآن به سر گرفتن را هم خواندم و طبق روال، وقتی به «الهی به عَلیٍ» رسیدم، روضهای خواندم و دعا را ادامه دادم.
مهم موضوع این است که وقتی من میخواندم، آنقدر حاج قاسم گریه میکرد و حال خوشی داشت که من به آن کسی که داشت فیلم میگرفت، (حالا خدا کند که فیلم آن وجود داشته باشد) یکی دوبار اشاره کردم که «ادامه بدهم؟»، گفت که «ادامه بده»، معلوم بود که به این حال حاجقاسم عادت داشت؛ خلاصه تا آخر دعا را خواندم و کمی صبر کردم تا از گریههایش کمی کم شود، بعد از آن، آمد که تشکر کند؛ چون اصولا به مداحهای اهل بیت (ع) بسیار احترام میگذاشت؛ آنشب با هم رفتیم به طبقه بالای حرم و سحری را با هم خوردیم. در این فاصله چندبار به من گفت که اگر شهید شدم، یادت باشد که برای من بخوانی.
منبع: دفاع پرس
مشهد ـ نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی گفت: وجود مقدس امام حسین (ع)، دختر سه ساله شان را در خروج از مکه و رفتن به کربلا با خود همراه کردند چرا که با همان سن کم او مامور انقلاب عاشورا بود.
به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله علم الهدی در شام شهادت حضرت رقیه (س) در مشهد، گفت: با بیان شهادت نازدانه امام حسین علیه السلام ما یک معرفت شناسی کامل نسبت به سیدالشهدا (ع) پیدا می کنیم.
نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی با بیان اینکه ما دو مسئله داریم که در مظالم قیام سید الشهدا مطرح می شود، ادامه داد: اگر بنا بود خداوند هر کسی که او را یاری می کند، یاری دهد پس باید در قیام سیدالشهدا (ع)، خدا آنان را پیروز می کرد و خاندان اهل بیت (ع) به اسارت نمی رفتند.
وی با بیان اینکه ائمه ولایت مطلقه الهی هستند، افزود: در جریان قیام کربلا دو معصوم وجود داشتند، هم در روز عاشورا و هم در اسارت، با اینکه می توانستند از ولایت مطلقه الهی خود برای نجات کودکان و زنان خود استفاده کنند این کار را نکردند زیرا اگر چنین می شد، هر کسی که مخالف با اهل بیت بود، تصور می کرد امام اسطوره است و اگر او را مورد آزار قرار دهد، دچار یک بلای غیبی می شود ولی وجود مقدس سید الشهدا (ع) با قیام عاشورا این شبهه را از بین بردند.
امام جمعه مشهد ادامه داد: یاری خدا به سیدالشهدا (ع) در قیامشان اینگونه بود که خداوند امام حسین (ع) را باعث یک بیداری همگانی در تمام جهان کرد که باید این امر به صورت یک انقلاب نهادینه می شد تا همه دوران ها با الگوپذیری از قیام عاشورا مقابل ظلم بایستند و پیروز شوند.
وی با بیان اینکه ولایت مطلقه الهی ائمه تنها برای خودشان نیست، بلکه برای گسترش دین خداست، اظهار کرد: اگر قرار بود اهل بیت (ع) از ولایت مطلقه الهی در تمام زندگی برای خودشان استفاده کنند یک امتیاز ناعادلانه ای میشد. ائمه اطهار (ع)، تسلیم قضای الهی هستند که وجود این نازدانه ۳ ساله شاهد همین مطلب است.
عضو مجلس خبرگان رهبری اظهار کرد: شما عزیزان از حضرت رقیه (س) فقط قصه خرابی شام را شنیدید در صورتی که وجودش در قیام کربلا یک معجزه بود. مادر حضرت رقیه (س) در یک سالگی فرزندش از دنیا رفت و وجود مقدس حضرت رقیه (س) به شدت به سیدالشهدا (ع) وابسته شد که اسمش را گذاشتند فاطمه صغیره و به خاطر مورد توجه بودن ایشان برای یک بانویی که نامش رقیه بود، به او لقب رقیه دادند.
وی ادامه داد: وجود مقدس امام حسین (ع) دختر سه ساله شان را همراه کردند چرا که با همان سن کم او مامور انقلاب عاشورا بود. شما عزیزان باید در تلاش باشید که همراه با عشق و احساسی که دارید معرفت خودتان را نسبت به اهل بیت (ع) بالا ببرید. در جایی که مصیبت کربلا مطرح می شود، وقتی این دختر وارد گودی قتلگاه می شود، بدن خورد شده و بی سر پدر را بر دست عمه جان زینب دید و از حال نرفت بلکه با گریه گفت بابا چه کسی رگ های گردن تو را بریده است. هرکسی که آنجا بود و صوت این بچه را شنید، شروع به گریه کردن کرد و وقتی حضرت زینب (س) دیدند که بادیه نشینان می خواهند او را به زور بلند کنند خودشان را بر روی حضرت رقیه انداختند و تازیانه خوردند.
کد خبر 5031830
خبری آمده که، سوگلی شاه آمد
مَه به آغـوش امیرِ حرمُ الله آمد
مژده از سوی جنان فاطمه سادات حسین
بین فوجِ شعف و هلهله از راه آمد
زینتِ دوش نبی را گل یاس دگر و
زینت شانه یِ اسطوره ای ماه آمد
از سخا و کرم ساقی این میکده باز
به لب تشنه ی ما جرعه یِ دلخواه آمد
ماه بانوی حسین رفت و پسِ پرده ی شب
ناز...دُردانه یِ خورشیدِ سحرگاه آمد
روی دستان عمو... امّ ابیهای حسین
مثلِ قرصِ قـمر از جانب درگاه امد
صـوتِ لٰا حـَولِ وَ لاٰ قُوَةَ اِلٰا بِـالله
موقع دیدنش از هر دلِ آگاه آمد