بسم الله الرحمن الرحیم

کانال تلگرامی وبلاگ شعر شاعر :

@sebteynn

https://telegram.me/joinchat/DyITJUCSQEBe5sQKSBNDYg

https://telegram.me/sebteynn 

اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع)

 

اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) – احمد شاکری

 

برهم زدی بساط دل بی قرارها

خورشید و ماه مات در این بوسه زارها

هستند دور چشم تو امشب نگارها

یعنی تمام حضرت ختمی تبارها

 

عالم فدای این همه پروانه وارها

 

لیلی شدی و هر دل دیوانه سوخته

ایل و تبار این همه پروانه سوخته

از چشم مست توست که پیمانه سوخته

انگار سالهاست که میخانه سوخته

 

ساقی تویی به این همه چشم انتظارها

 

دستی بکش كه باز دلم مبتلا شود

تا این غبار پشت درت کیمیا شود

یک جور بین این همه پروانه جا شود

ارباب زاده نوکرتان رو به را شود

 

امشب نگاه کن به دل ما ندارها

 

خورشید وار در دل اين شب در آمده

دیدند اهل خانه که پیغمبر آمده

یا مرتضاست با مثلی دیگر آمده

جبریل تا که فرش شود با سر آمده

 

آیینه ی همند تمام نگارها

 

مبهوت کرده غرق تماشا حسین را

کج کرده است قبله ی حتی حسین را

لب باز کن تو ای همه ی دنیا حسین را

تا بشنویم جمله ی بابا حسین را

 

ای قبله گاه این همه شب زنده دارها

 

اصلا نه لازم است سپر در بیاورد

هنگام جنگ تیغ ظفر در بیاورد

تیر نگه بس است جگر در بیاورد

از دشمنان خویش پدر در بیاورد

 

مبهوت مانده اند در این تار  و مارها

 

در بندگی مرام تو فصل الخطاب شد

نام تو آمده به میان فتح باب شد

حتی غبار کوی شما آفتاب شد

نوکر رسید بر درت عالیجناب شد

 

سر مي دهيم پاي قدوم تو بارها

 

احمد شاکری

 

******************

 

اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) – سعید نسیمی

 

ما را سرشته است گرفتارمان کند

خلق از اضافهء گِل دلدارمان کند

 

از خاک کربلا و نم اشک فاطمه

خلقت شدیم تا که علی وارمان کند

 

با یک نگاه، حضرت ارباب زاده ای

ما را خرید تا که خریدارمان کند

 

یوسف که آفریده شد آن گه نوشته شد

با یک کلاف، راهی بازارمان کند

 

بازار رفته بندهء یوسف شدیم ما

میثم شدیم تا که سر دارمان کند

 

هر بار، بارِحسرت ودردی به دل نشست

دستی رسید تا که سبکبارمان کند

 

نازم به چشم مست همان شاهزاده ای

که یک نگاه کرد که بیمارمان کند

 

از آن نگاه وصل به دریا شدیم ما

مجنون کوی اکبر لیلا شدیم ما

 

بر زد دوباره شاخهء طوبی جوانه ای

تکثیر گشت هیبت پیغمبرانه ای

 

تصویری از حسین به دامان فاطمه

سوزانده عمه بر سرت اسفند دانه ای

 

خورده گره به قلب ابالفضل زلف تو

ام البنین کشد چو به موی تو شانه ای

 

دل می برد ز هاشمیان خنده های تو

گشته برای بوسه ز رویت بهانه ای

 

با هر تبسمت که در باغ جنت است

ای دلربا ، تو عطر بهشتی خانه ای

 

ای موج گیسوان تو دریایی از امید

بر موج آرزوی جوانان کرانه ای

 

یا ایها العزیز به ما هم نگاه کن

صف بسته ایم تا که بگیریم اعانه ای

 

اکبرترینِ حلقهء باب شفاعتی

حیدرترین شعاع چراغ هدایتی

 

اى يكه تاز عرصه ى پيكار يا على

اى ترجمان آيه ى ايثار يا على

 

آيينه ى حسينىِ زهرا كه مى شود

هر لحظه با وجود تو تكرار يا على

 

يك لشكراست برق نگاهت كه مى زنى

چون صاعقه به قلب شب تار يا على

 

پا درركاب و دست به شمشير،كرده اى

در كارزار ، كار همه زار يا على

 

از رزم حيدرى تو پاشيده شد سپاه

فرياد زد ز شوق، علمدار يا على

 

بازوى لافتايى تو ذوالفقار شد

اى هيبت تو حيدر كرار يا على

 

اى قله ى غرور و قرار دل حسين

تنها مؤذن حرم يار يا على

 

اى حامى رقيه ز خيمه سفر نكن

گر مى روى برو جگرم را خبر نكن

 

وقتی تن تو طعمهء شمشیر می شود

آیینهء وجود تو تکثیر می شود

 

هر کس که از هراس هجوم تو می گریخت

برگشته و به کشتهء تو شیر می شود

 

اى نازنين جوان رشيدم، كمان شدم

داغ تو بر دل پدرت تیر می شود

 

برخیز ای تمام ادب، پیش پای من

دارد کنار تو پدرت پیر می شود

 

اى كه مدافع حرمى ، كوه غيرتى

بعد تو خيمه ها همه تسخير مى شود

 

سرو امید من ، همهء آرزوی من

برخيز خیمه بى تو زمینگیر می شود

 

بعد تو خاک بر سر دنیای دون علی

بی تو ز زندگی دل من سیر می شود

 

اى آيه ى مقطعه ى مصحف عبا

اى قاب تكه تكه ى تصويرمصطفى

 

سعید نسیمی

 

******************

 

اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) – محمد جواد پرچمی

 

سحر آمد كبوتريم همه

اكثراً ناز ميخريم همه

 

عاشقي دردسر كشيدن داشت

غالباً ما گِران سَريم همه

 

به گريبانِ ما نگاه مكن

جامه از شوق ميدريم همه

 

به پدر مادرِ تو مديونيم

رعيت هستيم ، نوكريم همه

 

كُنهِ الله اكبريد شما

ما گدايان اكبريم همه

 

بردن نام تو طَرَب دارد

گر نميرد كسي عجب دارد

 

سَلَّم الله لطف دستانت

كَثَّر الله لقمه نانت

 

عَوَضم کرد گوشه ى چشمت

طَيِّب الله بر دو چشمانت

 

من و غير از شما مَعاذَ الله

قَدَّسَ الله عشقِ سوزانت

 

هرچه ميخواستم دو چندان داد

نَوَّرَ الله بِيت احسانت

 

بَسكه مَمْسوسِ ذات، جلوه شدي

قُل هو الله شد غزل خوانت

 

حضرت مرتبط بذاتُ الله

اَشهد اَنّك صِراطُ الله

 

وَ فَدَيْناه جُرعه نوشِ دَمت

و اِذا الشّمس ميدهد قَسَمَت

 

ما به إِنَّ اصْطَفا گرفتاريم

مصطفي هم به اَبروانِ خَمَت

 

بي جهت نيست جلوه يِ حَسَنيت

مجتباييست سفرهِ ى كَرَمت

 

خوش اذان حسين ، والِه شد

مأذنه زيرِ سايه ى علمت

 

ما عَرَفناكَ حَقَّ مَعرِفَتِك

هرچه گوييم باز هست كَمت

 

اى وَرا از سخن علي اكبر

همه ى پنج تن علي اكبر

 

در نگاهت شراب ريخته اند

جَذبه مستجاب ريخته اند

 

دورِ ميخانه ى لَبت چِقَدَر

مستِ خانه خراب ريخته اند

 

خون ما را به پاي خوب كسي

بي سوال و جواب ريخته اند

 

زير سجّاده ى نمازِ شبِ ...

تو زِبَرجدّ ناب ريخته اند

 

كيست غير تو اين همه حيدر

در رَگت بوتراب ريخته اند

 

اي جلالت تمام قد زهرا

خنده هاي تو مى شود زهرا

 

كوثر آواره تو، زمزم هم

عِيش بيچاره تو شد، غم هم

 

همه دورِ سرِ تو مي گردند

نوح و هود و خليل ، آدم هم

 

بي تو يك دَم نميتوانم ، نه

نه ، اضافيست بي تو يك دَم ، هم

 

لیله القدرِ ما ولادت توست

روضه ى هشتمِ محرّم هم

 

مستِ تو، هم حسين، هم زينب

عاشق تو، خودِ خدا هم، هم

 

كربلا نام توست سرتاسر

مست پايينِ پاست، بالا سر

 

نَفحِه نابِ نوبهارى تو

ما كويريم، تا بِبارى تو

 

يك بنى هاشمند در طلبت

كُشته مُرده زياد دارى تو

 

اسدُ الله زاده اى حتماً

يِكّه تازى و تكسوارى تو

 

ابرويت ،گيسويت، لبت، چشمت

صاحب چند ذوالفقاري تو

 

اَوَلَسْنا عَلَي الْحَقَت ميگفت

صاحب منبر ِقصاري تو

 

نوكرىِ تو شد نشانىِ ما

اى به قربانِ تو جوانى ما

 

از لبت آبشار، بوسه گرفت

پدرى بي قرار، بوسه گرفت

 

عمه ات با نواىِ لالايي

از تو در گاهوار، بوسه گرفت

 

عطشِ كامِ تو بهانه شد و

لبت از كامِ يار بوسه گرفت

 

دیدی آخر سَرَت نظر خوردی

از تنت نيزه دار بوسه گرفت

 

ارباً اربا شدن بدين معناست

نيزه اش چندبار بوسه گرفت

 

دست و پايى زدي دلي خون شد

عمه از خيمه گاه بيرون شد

 

مرغِ بِسْمِل بدونِ پر سخت است

گريه ى دیدگانِ تر سخت است

 

ديدن دست و پا زدن هايت

وسط اينهمه نظر سخت است

 

ديدنِ شاه بر روى زانو

به تو سوگند، بيشتر سخت است

 

بين اين خنده ها و هلهله ها

ولدي گفتنِ پدر سخت است

 

پیش چشمِ پدر به روي زمين

تنِ پاشيده ى پسر سخت است

 

از بني هاشم او عبا ميخواست

پیرمردي غمين، عصا ميخواست

 

محمد جواد پرچمی

 

******************

 

اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) – حسن کردی

 

واژه ها در هیجان اند علی گفتن را

صرف کن بر لب من خواهش فهمیدن را

ای که واداشته مدحت به سخن دشمن را

بنویسید غلام علی اکبر من را

 

از هیاهوی جهان نوکری ات ما رابس

قحط عشق است،ولی دلبری ات ما را بس

 

مثل یک شیشه ی عطری که درش وا میشد

از لبت شهد بهارانه شکوفا میشد

چشم یک شهر به تو گرم تماشا میشد

در تو صد یوسف گم گشته هویدا میشد

 

امدی سهم پدر شادی بی اندازه ست

با تو لبخند مسیحای پیمبر تازه ست

 

چشم عالم مگر از روی تو بهتر دیده ست؟

در تو دیده ست هرانچه به پیمبر دیده ست

یا که در چشم تو پیغمبر دیگر دیده ست

اینه مانده علی،یا علی اکبر دیده ست

 

تاب گهواره ی تو روزی جبراییل است

شعر لالایی تو قسمت میکاییل است

 

از دو سر سلسله توفیق سیادت داری

حسنی هستی و معیار کرامت داری

چون ابالفضل هر ایینه شهامت داری

بر سر گم شدگان دست عنایت داری

 

از مزامیر جهان لحن اذانت بوده

پدرت بند دلش بند به جانت بوده

 

اتش بام تو فانوس بیابان ها بود

خانه ات در قرقِ خنده ی مهمان ها بود

دست بخشنده ی تو مصدر احسان ها بود

گرمْ اغوش تو مأوای پریشان ها بود

 

شعر بخشندگی ات ورد زبان ها شده بود

چشمهایت غزلی فوق بیان ها شده بود

 

امده مرد مسیحی به تماشای نبی

خواب دیده است مسلمان شده در پای نبی

هست در او عطش دیدن سیمای نبی

ناگهان شهر نشان داد تو را جای نبی

 

مستِ مبهوتِ علی اکبری ات را عشق است

اشهدُ انكَ پیغمبری ات را عشق است

 

هم جوار پدرت مقصد میقات شدی

چون ابالفضل تو هم قبله ی حاجات شدی

نفس طاهایی و بی معجزه اثبات شدی

بر لب خواهش ما ذکر مناجات شدی

 

در بنی هاشمیان مظهر احساسی تو

کاشف الکرب مسیحایی عباسی تو

 

سر تعظیم تو در پیش پدر دیدنی است

طرز جنگ اوری ات وقت خطر دیدنی است

چرخش تیغ به دستت چقدر دیدنی است

بر لب دشمن تو اَينَ مَفر دیدنی است

 

ایه های رجزت داغ تر از شمشیر است

در کمان خم ابروت هزاران تیر است

 

گرد باد است چنین پا به رکابت باشد

دشت در سیطره ی چنگ عقابت باشد

صولت مصطفوی پشت نقابت باشد

لشکر سنگ دلان خانه خرابت باشد

 

کوه با چرخش تیغت ز کمر می شکند

چقدر گردش چشمان تو سر می شکند

 

گره خورده ست نگاهت به نگاه پدرت

سایه ات مثل ابالفضل پناه پدرت

تیغ ابروی کجت بود سپاه پدرت

رفتی و رفت به دنبال تو آه پدرت

 

نا امیدانه نگاهی ز پی ات می دوزد

دست بر اشک محاسن زده و می سوزد

 

ای که ممسوس خدایی کمی آهسته برو

پیری ام را تو عصایی کمی آهسته برو

بر دلم عقده گشایی کمی آهسته برو

دلبر کرب و بلایی کمی آهسته برو

 

می روی و پدر پیر زمین خواهد خورد

زخم از خنده ی این قوم لعین خواهد خورد

 

از نسیم تن تو دشت گلستان شده است

جای جای بدنت فرش بیابان شده است

پدرت زائر این پیکر بی جان شده است

اربن اربایی تو سهم جوانان شده است

 

اولین داغ حرم آینه ی یاس شده

ملتهب تر ز همه غیرت عباس شده

 

حسن کردی

 

******************

 

اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) – آرش براری

 

یا که گوهری زیر قدم های تو باشد

یا حور و پری زیر قدم های تو باشد

 

وقتی که ملائک به قدوم تو می افتند

باید خبری زیر قدم های تو باشد

 

از هشت در جنت اعلای خداوند

شاید که دری زیر قدم های تو باشد

 

باید بنشینند ملائک سر راهت

تا بال و پری زیر قدم های تو باشد

 

کافی است که لب تر کنی و بعد ببینی

قرص قمری زیر قدم های تو باشد

 

این سرو رشید قد تو حاصل یک عمر...

خون جگری زیر قدم های تو باشد

 

آهسته کمی راه برو چون ضربان...

قلب پدری زیر قدم های تو باشد

 

پشت تو دعا های حسین است مبادا

شر و خطری زیر قدم های تو باشد

 

چشمان حسودان دو عالم کف پایت

جان پسر فاطمه! جان‌ها به فدایت

 

افتاده دل خلق به دام علی اکبر

هستند ملائک سر بام علی اکبر

 

هرچند به ظاهر نه پیمبر، نه امام است

کمتر ز نبی نیست مقام علی اکبر

 

حق خواست به احمد بدهد نام علی را

پیغمبری آورد به نام علی اکبر

 

در منطق و گفتار همانند محمد(ص)

از جانب وحی است کلام علی اکبر

 

جمع‌اند سر سفره او اهل مدینه

هستند نمک‌گیر طعام علی اکبر

 

هیهات اگر پس بزند دست کسی را

اینها نمی‌آید به مرام علی اکبر

 

جان خودش و جان پدر وقف عمو بود

زیرا که حسن بود امام علی اکبر

 

آنقدر که در حق برادر پدری کرد

شد حضرت سجاد غلام علی اکبر

 

بیش از همه در روز ازل دست خداوند

از جام بلا ریخت به جام علی اکبر

 

این زاده حیدر اسدالله پدر بود

اول پسر کشته در راه پدر بود

 

تو داغ نزن بر جگرم بیشتر از این

بردار قدم دور و برم بیشتر از این

 

بدجور دل عمه برایت نگران است

پس دور نشو ای پسرم بیشتر از این

 

رفتی به دل دشمن و از تو خبری نیست

مگذار ز خود بی خبرم بیشتر از این

 

با دیدن تو جان ز تنم رفت چرا که

بود از بدنت در نظرم بیشتر از این

 

باید که بیایند کمک تا بدنت را

شاید بتوانم ببرم بیشتر از این

 

بر روی زمین پا مکش اینقدر علی جان

اینگونه نزن نیشترم بیشتر از این

 

دیگر چه از این پیر کمر خم شده خواهید

دیگر چه بیاید به سرم بیشتر از این؟

 

گفتی بروم، رفتی و من هیچ نگفتم

برخیز ببین بی تو روی خاک میفتم

 

آرش براری

 

******************

 

اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) – محمد حسن بیات لو

 

جان تازه به تن خسته و بی تاب تویی

ما همه  خاک ترین  و گهر ناب تویی

چهره ات داد گواهی خودِ مهتاب تویی

نو رسیده ؛ پسر حضرت ارباب تویی

 

نفس و هستی آرام دل و جان حسین

جان ِعالم به فدای لب خندان حسین

 

آمدی روز کنی نیمه شب دنیا را

بنِشانی سر جا هیمنه ی دریا را

بکشانی پی خود دلشده ی شیدا را

خنده آورده ای امروز لب لیلا را

 

در ِ این خانه کرم روی کرم بار شده

همه جا پخش شده شاه پسردار شده

 

پای تو سرو قدی نیست مگر افتاده

دلبری نیست که با دیدن تو دل داده

در حصار تو که ماندیم شدیم  آزاده

مات و مبهوت صدای تو موذن زاده

 

ای به قد قامت تو نماز قامت بسته

به قد و قامت ِ تو  کارِ  قیامت بسته

 

از بزرگیت به هر کوچه و برزن گفتند

به تو با آن قد و بالات تهمتن گفتند

به پیمبر  شدنت  خَلقا و خُلقا گفتند

بخدا مدح تو را دوست و دشمن گفتند

 

هیچکس لایق آن نیست شود بالا دست

تا زمانی که در این خاک علی اکبر هست

 

پدرت خیره شده بَه چه نگاهی داری؟

با همان تیغه ی ابروت سپاهی داری

فنّ مخصوص خود توست سلاحی داری

غیر حفظ حرم عشق گناهی داری !؟

 

به هم آمیخته ای میمنه تا میسره را

وا کن از صفحه پیشانی بابا گره را

 

محمدحسن بیات لو

 

******************

 

اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) – محمد حسین رحیمیان

 

وقت دعا ، وقت فرج ، وقت گدایی است

حال و هوایم باز امشب کربلایی است

آمد همان که خلق و خویش مصطفایی است

آمد همان که عادتش مشکل گشایی است

 

عالم شده محو مقام ام لیلا

امشب حسین دیگری را دید دنیا

 

امشب خدا درد دو عالم را دوا کرد

درهای رحمت را به روی خلق وا کرد

لطفی به دست خالی هر بی نوا کرد

این خانواده باز غوغایی به پا کرد

 

حالا دوباره مصطفی دارد مدینه

جور دگر قرب و بها دارد مدینه

 

از عالم بالا رسید امشب مدد ها

کامل شده جمع تمام سرو قدها

آمد علیِ اکبر نسل اسد ها

رفتند بدخواهان همه زیر لحد ها

 

راه علی شد تا قیامت جاودانه

آمد ابالفضلی ترین مرد زمانه

 

تو نور چشم خامس آل عبایی

هم فاطمه هم مرتضی هم مصطفایی

سرباز گردان عمویت مجتبایی

شاگرد سقای دلیر کربلایی

 

ای باعث دلگرمی هر سه امامت

مانند زهرایی فدائی ولایت

 

تو تا ابد داری هوای زینبیه

دلواپسی از ماجرای زینبیه

فرمانده رزمنده های زینبیه

ما را مهیا کن برای زینبیه

 

ما را فدای این حریم و آستان کن

سربازهای لشکر صاحب زمان کن

 

ما نوکر ارباب و تو ارباب زاده

تو داده ای بر نسل ما درس اراده

از هر جهت هستی در عالم فوق العاده

از تو گریزان دشمن این خانواده

 

دنیا نبیند تا ابد چون تو جوانی

در اوج هیبت مهربان مهربانی

 

هر کس که آقا نذر تو کرده جوانی

هر کس که دارد زندگیش از تو نشانی

هر که به غیر تو ندارد قهرمانی

یک روز می گردد شهید آسمانی

 

ای قبله آمال مردان شهادت

بوی تو را دارد شلمچه تا قیامت

 

محمد حسین رحیمیان

 

******************

 

اشعار ولادت حضرت علی اکبر(ع) – آرمان صائمی

 

زیباتر از این ماه در عالم قمری نیست

خورشید شده پا به فرار و خبری نیست

با تیغ نگاهش به ملک بال و پری نیست

زیباتر از او روی زمین گُل پسری نیست

 

مشتاق ترین شب به ره عشق سحر شد

چشم همه روشن شده..ارباب پدر شد

 

تب کرده از این جلوه گری حضرت مولا

هر کس که تو را دیده شده محوِ تماشا

این کیست که امشب شده مجنونیِ لیلا؟

حق باشد اگر گفته خدا تبارک الله

 

آئینه ترین کَس به پیمبر علی اکبر

غوغا نه قیامت نه که محشر علی اکبر

 

در پیچ و خم زلف شما باد اسیر است

هر کس که خودش را به جنون داد...اسیر است

هر کس که به امضای تو آزاد...اسیر است

شیعه به تو از لحظه ی میلاد اسیر است

 

هنگام اذانت شده ای عشق سحر کن

بر ما و دل مضطر ما نیز نظر کن

 

در معرکه ها کارِ تو چون حیدر کرار

دشمن شده با خشم نگاه تو گرفتار

ای وای اگر تیغ کشی همچو علمدار

آنوقت شود معرکه از تیغ تو تب دار

 

صد ناز بنازیم بر این ضربتِ شصتت

میدان همه چون موم گرفتارِ دو دستت

 

عالم همه چون نقطه ی پرگارِ تو باشد

ارباب به والله گرفتار تو باشد

آقاست هر آنکس که بدهکار تو باشد

جبریل در افلاک علمدار تو باشد

 

یک بار دگر معجزه ای کن که ببینیم

در کرببلا پائین شش گوشه نشینیم

 

جز دست تو و دست علمدار علم نيست

جز جان تو روى لب ارباب قسم نيست

فرقى به ميان عرب و نسل عجم نيست

جز عشق تو در فكر مدافع حرم نيست

 

نقش است به پيشانىِ من عمه ى سادات

جانم به فداى حرمت قبله ى حاجات

 

آرمان صائمى