نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

مرا از بند این دنیا رها کن

مرا از بند این دنیا رها کن

رها از این همه چون و چرا کن

دلم را زیر و رو کن با نگاهی

دلم را با نگاهی کربلا کن

 

ببین این اشک و این شور و نوا را

خدایا دوست دارم روضه ها را

بگیر از من هر آنچه خواهی اما

نگیر از من حسین و کربلا را

 

رها کن قلب من را از غم امشب

نگاهی کن به اشک شوقم امشب

اگر کامل کنی احسان خود را

شوم کرب‌و‌بلایی من هم امشب


یوسف رحیمی

مادرم بخوان روضه

گریه کن

مادرم بخوان روضه

روضه هایت همیشه معروف است

کهنه پیراهن آخر روضه ست

روضه از این به بعد مکشوف است

وسط کوچه

اجر پیغمبر

گرچه یکبار شد ادا مادر

شعله‌ی کینه آتشین مانده

باز یاری مسلمین مانده

شد ادا گرچه با تب سیلی

اجر با تیغ و نیزه ها مانده

کربلا مانده

کربلا مانده

مادرم!

در میانه‌ی گودال

پیکری غرق خون رها مانده

گریه کن

های های

می بارد

خون خورشید تو زِ سر نیزه

تیرها در طواف پیکر او

بوسه‌ی خنجرست و حنجر او

پیش چشمان خسته‌ی زینب

سر او رفته است بر نیزه

چشمهای کبود او مثلِ

چشم نیلی و بیقرارت شد

ضجه می زد

به جای تو آن روز

کهنه پیراهنی که غارت شد

گریه کن

با تلاوت قاری

خون ز لب های او شده جاری

آه از روضه های بی یاری


مشاهده کامل شعرنیستم من حریف این روضه

حالا شده این شهر عزاخانه ی‌ مولا


....حالا شده این شهر عزاخانه ی‌ مولا

آتش زده نمرود به کاشانه ی مولا

در شعله شدی آه تو پروانه ی‌ مولا

ای وای از این حال غریبانه ی‌ مولا

 

جان تو و جان علی آرام نداری

پهلوت شکسته ولی آرام نداری

 

مانع شده ای یک تنه از بُردن حیدر

تو در وسط کوچه شدی جوشن حیدر

کی گشت جدا دست تو از دامن حیدر؟

حیران شده از غیرت تو دشمن حیدر

 

پس دید که با تو نبرَد راه به جایی

وقتی که تو این گونه به سوی علی آیی

 

بستند کمر آن همه بر کشتنت این بار

در کوچه چهل تن همه آماده ی پیکار

طوفان بلا بود و تو دلخسته و بی یار

شد غرق به خون از غم تو دیده ی مسمار

 

گفتند که با کشتن تو کار تمام است

گفتی که نه این مرحله آغاز قیام است

 

با قامت خم دست به دیوار گرفتی

ناگه مدد از حیدر کرار گرفتی

در دست که سر رشته ی‌ پیکار گرفتی

آرامش از آن خصم ستمکار گرفتی

 

در سینه ی‌ تو آه جگر سوز، علی گفت

چشمان پر از خون تو آن روز علی گفت

 

برپای نمودی وسط کوچه قیامت

جان دادی و جان ولی ات ماند سلامت

ای خون تو احیاگر اسلام و امامت

آخر به سرانجام رسد اشک مدامت

 

یک جمعه سحر منتقمت می رسد از راه

بر پرچم او نقش «علیً ولی الله»

 

شبهای جمعه که دل من مست کربلاست

تا آبشار زلف تو را شب نوشته اند

ما را اسیر خال روی لب نوشته اند

 

در اعتکاف گیسوی تو سالهای سال

مشغول ذکر و سجده و یا رب نوشته اند

 

در مسجد الحرام خم ابروان تو

مثل فرشتگان مقرب نوشته اند

 

در محضر نگاه الهی تو مرا

در خیل نوکران مهذَب نوشته اند

 

شبهای جمعه که دل من مست کربلاست

از اشتیاق وصل لبالب نوشته اند 

ادامه شعر در ادامه مطلب .... 


  ادامه مطلب ...