نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

ترجمه زیارت عاشورا

سلام بر تو اى ابا عبد اللَّه؛ سلام بر تو اى فرزند رسول خدا؛ سلام بر تو اى فرزند امیر المؤمنین و اى فرزند سیّد اوصیا؛ سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا سیّده زنان اهل عالم؛ سلام بر تو اى کسى که از خون پاک تو و پدر بزرگوارت خدا انتقام مى‏کشد؛ و از ظلم و ستم وارد بر تو دادخواهى مى‏کند. سلام بر تو و بر ارواح پاکى که در حرم مطهرت با تو مدفون شدند. بر جمیع شما تا ابد از من درود و تحیت و سلام خدا باد. تا دلیل و نهار در جهان بر قرار است. اى ابا عبد اللَّه همانا تعزیتت (در عالم) بزرگ و مصیبتت در جهان بر ما شیعیان و تمام اهل اسلام سخت و عظیم و ناگوار و دشوار بود. و تحمل آن مصیبت بزرگ در آسمانها بر جمیع اهل سموات نیز سخت و دشوار بود. پس خدا لعنت کند امتى که اساس ظلم و ستم را بر شما اهل بیت رسول بنیاد کردند و خدا لعنت کند امتى را که شما را از مقام و مرتبه (خلافت) خود منع کردند و رتبه‏ هایى که خدا مخصوص به شما گردانیده بود، از شما گرفتند.

خدا لعنت کند آن امتى که شما را کشتند و خدا لعنت کند آن مردمى را که از امراى ظلم و جور براى قتال با شما اطاعت کردند. من به سوى خدا و به سوى شما از آن ظالمان و شیعیان آنها و پیروان و دوستانشان بیزارى مى‏جویم. اى ابا عبد اللَّه من تا قیامت سلم و صلحم با هر که با شما صلح است و در جنگ و جهادم با هر که با شما در جنگ است. خدا لعنت کند آل زیاد و آل مروان را. و خدا لعنت کند بنى امیه را تمامی و لعنت کند پسر مرجانه را و لعنت کند عمر سعد را و خدا لعنت کند شمر را. و خدا لعنت کند گروهى را که اسبها را براى جنگ با حضرتت زین و لگام کردند و بر تو بناگاه هجوم آوردند و براى جنگ با تو مهیا گشتند. پدر و مادرم فداى تو باد؛ تحمل حزن و مصیبت بر من به واسطه ظلم و ستمى که بر شما رفته سخت دشوار است. پس از خدایى که مقام تو را گرامى داشت و مرا هم به واسطه دوستى تو عزّت بخشید از او درخواست می کنم که روزى من گرداند تا با امام منصور از اهل بیت محمد صلى اللَّه علیه وآله خون خواه تو باشم. پروردگارا مرا به واسطه حضرت حسین نزد خود در دو عالم وجیه و آبرومند گردان.

اى ابا عبد اللَّه من به درگاه خدا تقرب جسته و به درگاه رسولش و به نزد حضرت فاطمه و حضرت حسن و به حضرت تو قرب مى‏طلبم به واسطه محبت و دوستى تو. و بیزارى از کسانى که اساس و پایه ظلم و بیداد را بر شما بنا نهادند و بیزارم از پیروان آنها و به درگاه خدا و نزد شما اولیاء خدا از آن مردم ستمکار ظالم بیزارى مى‏جویم و اول به درگاه خدا؛ سپس نزد شما تقرب مى‏جویم به سبب دوستى شما و دوستى دوستان شما و به سبب بیزارى جستن از دشمنان شما. و بیزارى از مردمى که با شما به جنگ و مخالفت برخاستند و از شیعیان و پیروان آنها هم بیزارى می جویم. اى بزرگواران من سلم و صلحم با هر کس که با شما صلح است و در جنگ و مخالفتم با هر کس که با شما به جنگ است و دوستم با دوستان شما و دشمنم با دشمنان شما. پس از کرامت حق درخواست مى‏کنم به معرفت شما و دوستان شما مرا گرامى سازد و همیشه بیزارى از دشمنان شما را روزى من فرماید و مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد.

و در دو عالم به مقام صدق و صفاى با شما مرا ثابت بدارد و باز از خدا درخواست می کنم که به مقام محمودى که خاص شما است مرا برساند. و مرا نصیت کند که در رکاب امام زمان شما اهلبیت، که هادى و ظاهر شونده ناطق به حق است؛ خون خواه باشم. و از خدا به حق شما و به شأن و مقام تقرب شما نزد خدا در خواست مى‏کنم، که ثواب غم و حزن و اندوه مرا به واسطه مصیبت بزرگ شما، بهترین ثوابى که به هر مصیبت زده‏اى عطا مى‏کند به من آن ثواب را عطا فرماید. و مصبت شما آل محمد در عالم اسلام بلکه در تمام عالم سماوات و ارض چقدر بزرگ بود و بر عزادارانش تا چه حد سخت و ناگوار گذشت. پروردگارا مرا در این مقام که هستم از آنان قرار ده که درود و رحمت و مغفرتت شامل حال آنها است. پروردگارا مرا به آیین محمد و آل اطهارش زنده بدار و گاه رحلت هم به آن آیین بمیران.

پروردگارا این روز؛ روزى است که مبارک می دانستند آن را بنى امیه و پسر جگر خوار و یزید پلید لعین، پسر معاویه ملعون در زبان تو و زبان رسول تو صلى اللَّه علیه و آله در هر مسکن و منزل که رسول تو توقف داشت (همه جا او را به لعن یاد کرد). پرورگارا لعنت فرست بر ابى سفیان و بر پسرش معاویه و پسرش یزید پلید. بر همه آنان لعن ابدى فرست و این روز (عاشوراء) روزى است که آل زیاد بن ابیه لعین و آل مروان بن حکم خبیث، به واسطه قتل حضرت حسین صلوات اللَّه علیه شادان بودند. پروردگارا تو لعن و عذاب الیم آنان را چندین برابر گردان. پروردگارا من به تو در این روز و در این مکان و در تمام دوران زندگانى به بیزارى جستن و لعن بر آن ظالمان و دشمنى آنها و بدوستى پیغمبر وآل اطهار او تقرّب می جویم.

پروردگارا تو لعنت فرست بر اوّل ظالمى که در حق محمد و آل پاکش صلوات الله علیهم ظلم و ستم کرد. و آخرین ظالمى که از آن ظالم نخستین در ظلم تبعیّت کرد. پروردگارا تو بر جماعتى که بر علیه حضرت حسین بجنگ برخاستند لعنت فرست و بر شیعیانشان و بر هر که با آنان بیعت کرد و از آنها پیروى کرد. خدایا بر همه لعنت فرست.

سلام بر تو اى ابا عبد اللَّه و بر ارواح پاکى که فانی در وجود تو شدند. سلام خدا از من بشما باد الى الابد مادامى که شب و روزی برقرار و باقى است و خدا این زیارت مرا آخرین عهد با حضرتت قرار ندهد. سلام بر حضرت حسین و بر حضرت على بن الحسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب حسین.

پروردگارا تو لعنت مرا مخصوص گردان باولین شخص ظالم و اول در حق اولین ظالم و آنگاه در حق دومین و سوّمین و چهارمین. پروردگارا و آنگاه لعنت فرست بر یزید پنجم آن ظالمان و باز لعنت فرست بر عبید اللَّه بن زیاد پسر مرجانه و عمر سعد و شمر و آل ابى سفیان و آل زیاد و آل مروان تا روز قیامت.

ذکر سجده:

خدایا ترا ستایش مى کنم بستایش شکر گذاران تو؛ برغم اندوهى که بمن در مصیبت رسید. سپاس خدا را، بر عزادارى و اندوه و غم بزرگ من. پروردگارا شفاعت حضرت حسین را روزى که بر تو وارد می شوم نصیبم بگردان. و مرا نزد خود ثابت قدم بدار به صدق و صفا در روزى که بر تو وارد می شوم؛ با حضرت حسین و اصحابش که در راه خدا جانشان را نزد حسین فدا کردند (همنشین) باشم.
------------------
فوائد زیارت عاشورا

بسم رب الشهداء و الصدیقین

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

- حسین(ع) زیباترین واژه هستی

- حسین(ع) خون خدا و پسر خون خدا

- حسین(ع) یعنی عشق، عشق به همه خوبی ها

- حسین(ع) شخصیتی است که خداوند در روز عرفه نخست به زائران سیدالشهداء نظر می کند بعد به زائران خانه خودش

- حسین(ع) شخصیتی است که خداوند ثواب زیارت قبر شش گوشه او را از زیارت خانه خودش بیشتر و افزونتر قرار داده است.

حضرت امام صادق(ع) فرموده: هرکس بوسیله خواندن زیارت عاشورا، جدم حسین(ع) را زیارت کند " چه از راه دور یا نزدیک" به خدا قسم خداوند هر حاجت مادی و معنوی داشته باشد به او می دهد.

چند نکته در رابطه با این حدیث قابل ذکر می باشد:

اول اینکه گوینده مطلب یک امام معصوم است، بنابراین خیلی قابل اهمیت می باشد.

دوم اینکه امام معصوم قسم می خورد که این تأکیدی براینکه حتماٌ حاجت این شخص را خداوند خواهد داد.

سوم اینکه می توان در صورتی که امکان نداشته باشد از نزدیک امام حسین(ع) را بوسیله خواندن زیارت عاشورا زیارت کند، از راه دور این کار را انجام دهد.

چهارم اینکه حاجات مادی و معنوی بوسیله این زیارت توسط خداوند برآورده می گردد.

برای رسیدن به مقام قرب الهی نیز وسائل گوناگون وجود دارد ولی وسیله مطمئن، راحت، سریع و ... برای رسیدن به خداوند عشق به امام حسین(ع) می باشد.

با عشق و ارادت به سالار شهیدان کربلا می توان سریعتر و مطمئن به هدف رسید.

برای رسیدن به محبت و عشق و علاقه امام حسین(ع) نیز راههای گوناگون وجود دارد ولی راهی که سریعتر انسان می تواند بوسیله آن به بارگاه امام حسین(ع) راه یابد، و جزو شیفتگان و عشاق سیدالشهداء گردد، از طریق خواندن زیارت عاشورا و خصوصاٌ مداومت به خواندن این زیارت شریف می باشد.


دلایل مختلفی برای اثبات این ادعا وجود دارد که عبارتند از :

1. زیارت عاشورا از احادیث قدسی می باشد. روایت صفوان در مورد زیارت عاشورا بیان کننده این امر است که جبرئیل امین این زیارت را از طریق خداوند متعال برای پیامبر(ص) قرائت نمود و این زیارت از طریق معصومین به امام باقر(ع) رسید و از طریق این امام معصوم به دست شیعیان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت(ع) رسیده است.

2. ائمه ما شیعیان خصوصاٌ امام زمان(ع) تأکید به خواندن و مداومت به خواندن این زیارت شریف داشته اند، چنانچه در ملاقاتی که سید رشتی با امام زمان(ع) داشته اند، امام زمان به سید رشتی می فرمایند: که چرا عاشورا نمی خوانید و بعد سه بار می فرمایند عاشورا، عاشورا، عاشورا.(مفاتیح الجنان- شیخ عباس قمی)

3. علماء وبزرگان ما نیز برخواندن عاشورا و مداومت به آن تأکیدفراوان داشته اند و خود نیز این کار را انجام می داده اند و یکی از علل موفقیت اکثر بزرگان و علماء خواندن زیارت عاشورا بوده است.

چه بسیار زیبا است که انسان در هر زوز صبح 5 دقیقه از وقت خود را برای سالار شهیدان و زیارت عاشورا قرار دهد. چه صبح و روز زیبائی خواهد بود روزی که با نام و یاد عزیز زهرا(س) شروع شود.

مطوئن باشید که امام حسین(ع) جواب سلام شما را می دهد. فقط باید دلت را پاک کنی تا جواب سلام امام را بشنوی و یقین داشته باشید که جواب سلام را امام حسین(ع) می دهد، چون جواب سلام واجب است و امام معصوم محال است ترک واجب نماید. فقط باید گوش ما شنوا و لایق شنیدن جواب سلام ایشان باشد.

>>> ائمه و زیارت عاشورا :

" امام محمد باقر(ع) به علقمه فرمود: پس از آنکه به آن حضرت با سلامی اشاره کردی، دو رکعت نماز بخوان و سپس زیارت عاشورا را بخوان. هنگامی که این زیارت را خواندی در حقیقت او را به چیزی خواندی که هر کس از ملائکه که بخواهند او را زیارت کنند، به آن می خوانند و خداوند برای تو هزار هزار حسنه می نویسد و از تو هزار هزار سیئه محو می نماید و تو را هزار هزار مرتبه بالا می برد و همانند کسانی می باشی که در رکاب آن حضرت به شهادت رسیدند. حتی در درجات آنها هم شریک می شوی. " (کامل الزیارات- ص 74)


" امام صادق(ع) به صفوان می فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین می کنم، اول زیارتش قبول شود. دوم سعی و کوشش او شکور باشد. سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نا امید از درگاه او برنگردد زیرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد." (بحارالانوار-جلد 98-ص 300)


" در روایت دیگر می خوانیم: اگر مردم می دانستند زیارت امام حسین(ع) چه ارزشی دارد، از شدت شوق و علاقه می مردند و حسرت رسیدن به آن پاداش ها، جسم و روح آنها را پاره پاره می کرد." (بحارالانوار-جلد 101 –ص 18)


>>> در احادیث دیگرز از معصومین تأکید بر زیارت امام حسین(ع) کرده اند که نمونه ای ازآنها ذکر می گردد:

- زیارت امام حسین(ع) مثل زیارت خدا در عرش اوست.

- زیارت امام حسین(ع) بر هر مؤمنی که اقرار به امامت ایشان داشته باشد، واجب است.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 69)

- کسی که امام حسین(ع) را تنها برای رضا و خوشنودی پروردگار، و نه برای کسب شهرت زیارت کند، خداوند تمامی گناهان او را پاک می کند.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

- اگرکسی بدون عذر موجه امام حسین(ع) را زیارت نکند، از اهل آتش خواهد بود.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

- کسی که امام حسین(ع) را زیارت نکند شیعه اهل بیت نیست.(بحارالانوار-جلد 101 –ص 4)

فضیلت تربت امام حسین(ع)

در فضیلت تربت آن حضرت روایات فراوانى وارد شده، مانند:
1ـ از روایات متواتر به دست مى آید که تربت پاک آن حضرت شفاى دردها و بیمارى هاست(1) و امان از بلاها و هر خوف و ترس(2) و طبق بعضى از روایات، تربت را مى توان از میان محلّ قبر مبارک تا یک میل(3) و یا حتّى تا چهار میل(4) برگرفت.
مرحوم محدّث قمى(رحمه الله) در «فوائد الرضویّه» در احوال سیّد محدّث و مُتبحّر، آقا سیّد نعمت الله جزایرى(قدس سره) مى نویسد که آن سیّد جلیل در تحصیل علم، زحمت بسیار کشیده و رنج بسیار برده است و چون در اوایل تحصیل حتّى قادر بر تهیّه چراغ نبود، از روشنى مهتاب استفاده مى کرد، لذا از کثرت مطالعه در مهتاب، چشمانش ضعیف شده بود، ولى به برکت تربت مقدّسه سیّدالشهدا و خاک مرقدهاى شریفه ائمّه عراق(علیهم السلام) چشمانش روشنى یافت،(5) و جاى تعجّب نیست که خداوند چنین اثرى را در آن خاک مقدّس براى شیعیان و محبّان قرار داده باشد. 
بهترین راه براى استفاده از تربت پربرکت آن حضرت، این است که مقدار کمى از تربت تمیز را در مقدار کمى آب تمیز حل کنند و از آن کمى بنوشند; یا هر یک از افراد خانواده مقدارى از آن آب را به عنوان تبرّک استفاده کنند، و طریق دیگر این که به اندازه یک عدس از تربت تمیز را روى زبان بگذارند و یک جرعه آب روى آن بنوشند.
2ـ «ابن قولویه» از شخصى نقل مى کند که گفت: امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) از خراسان برایم بسته اى را فرستاد، وقتى آن را گشودم، در میانش خاکى را یافتم. از کسى که آن را آورده بود پرسیدم: این چیست؟ گفت: خاک قبر امام حسین(علیه السلام) است، آن حضرت (امام رضا(علیه السلام)) هدیه اى براى کسى نمى فرستد مگر آن که کمى از این خاک را در میانش مى گذارد و مى فرماید: به اذن و مشیّت خدا امان از بلاهاست.(6)
3ـ یکى از یاران امام صادق(علیه السلام) به محضر مبارک امام عرض کرد: چگونه است که فردى از خاک قبر امام حسین(علیه السلام) برمى دارد و از آن سود مى برد، ولى فرد دیگرى از آن برمى دارد و بهره اى نمى برد؟ جواب فرمود: «نه والله، هر کس که از آن خاک بردارد و اعتقاد داشته باشد که به او نفع مى بخشد، البتّه بهره مند مى شود».(7)

کیفیّت استفاده از تربت حسینى:
در ارتباط با آداب نگهدارى تربت حسینى و کیفیّت بهره گیرى از آن نیز روایاتى وارد شده است:
1ـ از ابوحمزه ثمالى نقل شده: خدمت امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: اصحاب را مى بینم که از خاک قبر امام حسین(علیه السلام) برمى دارند و از آن (باذن الله) شفا طلب مى کنند، آیا واقعاً در آن شفا وجود دارد؟ فرمود: «از خاکى که از فاصله میان قبر تا چهار میل برمى دارند، مى توان براى درمان دردها بهره جست، و هر کس یقین به شفاى آن داشته باشد هرگاه از آن شفا بجوید بِاذن الله کفایتش مى کند».(8)
2ـ در روایت دیگرى آمده است که هرگاه کسى از شما خواست از تربت بهره گیرد، نخست آن را ببوسد، سپس بر دو دیده اش بگذارد و بر سایر بدن بمالد و بگوید:
اَللّـهُمَّ بِحَقِّ هذِهِ التُّرْبَةِ، وَبِحَقِّ مَنْ حَلَّ بِها، وَثَوى فیها، وَبِحِقِّ اَبیهِ وَاُمِّهِ وَاَخیهِ،وَالاَْئِمَّةِ مِنْوُلْدِهِ،وَبِحَقِّ الْمَلائِکَةِ الْحآفّینَ بِهِ،اِلاَّ جَعَلْتَهاشِفآءً مِنْ کُلِّ دآء،وَبُرْءاًمِنْ کُلِّ مَرَض،وَنَجاةً مِنْ کُلِّ آفَة،وَحِرْزاًمِمّااَخافُوَاَحْذَرُ.
خدایا به حقّ این تربت شریف و به حقّ آن بزرگوارى که در آن فرود آمد و مسکن گرفت و به حقّ پدر و مادرو برادرش و امامان از فرزندانش و به حقّ فرشتگانى که او را دربرگرفته اند که بگردانى آن را شفاى از هر درد و درمان از هر بیمارى و رهایى از هر آفت و پناهگاهى از هر چه از آن مى ترسم و پرهیز مى کنم.
سپس از آن استفاده کند.(9)
3ـ و نیز در روایتى آمده: هر گاه خواستى از تربت امام حسین(علیه السلام) استفاده کنى بگو:
بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، اَللّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً واسِعاً، وَعِلْماً نافِعاً، وَشِفآءً مِنْ کُلِّ دآء، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ.(10)
به نام خدا و به ذات خدا، خدایا بگردانش روزى فراخ و دانشى سودمند و شفاى از هردردى که تو بر هر چیز توانایى.
4ـ مستحب است قدرى تربت حسینى به همراه میّت، داخل قبر گذاشته شود،(11) و در روایت دیگرى وارد شده که با حنوطش مخلوط گردد.(12)
5ـ مستحب است سجده کردن بر تربت امام حسین(علیه السلام) که حجاب هاى هفتگانه را باز مى کند و سبب قبولى نماز و بالا رفتن آن به آسمانها مى شود.(13)
6ـ مستحب است از آن، تسبیح بسازند و با چنین تسبیحى ذکر گویند(14) که فضیلت عظیم دارد و مادامى که در دست صاحبش مى باشد، تسبیح خدا مى گوید هر چند صاحبش تسبیح نگوید.(15)

یادآورى:
1ـ همان گونه که از مجموع روایات فوق به دست آمد، باید حریم تربت حسینى را پاس داشت و به گونه اى آن را نگهدارى کرد که بى حرمتى پیش نیاید، زیر دست و پا نماند، در راه نریزند و آلوده نکنند.
2ـ مشهور میان علما این است که خوردن گل و خاک، مطلقاً جایز نیست مگر تربت مقدّسه امام حسین(علیه السلام) که آن هم صرفاً به قصد شفا جایز است، و احتیاط آن است که بیش از یک عدس نباشد.
3ـ در این که مقصود از تربت حسینى، خاکِ چه مقدار فاصله از زمین کربلا مى باشد، تعبیرات روایات گوناگون است ; البتّه هر چه نزدیکتر به قبر مقدّس باشد، بهتر است.(16)

فضیلت زمین کربلا و حائر حسینى:
روایات فراوانى در ارتباط با شرافت و فضیلت زمین کربلا و حائر حسینى وارد شده که به بعضى از آنها اشاره مى شود:
1ـ امیرمؤمنان(علیه السلام) از زمین کربلا به همراه جمعى از اصحابش گذشتند، وقتى به آن جا رسیدند اشک از چشمان حضرت جارى شد و فرمود: این جاست جایگاه اقامت سوارانشان و اینجاست محلّ انداختن بارهایشان و این جاست که خونشان ریخته مى شود، خوشا به حال تو اى تربتى که خون یاران حق روى تو ریخته مى شود (هذا مُناخُ رُکّابِهِمْ، وَ هذا مَلْقى رِحالِهِمْ، وَ هُنا تُهْرَقُ دِماءُهُمْ، طُوبى لَکَ مِنْ تُرْبَة عَلَیْکَ تُهْرَقُ دِماءُ الاَْحِبَّةِ).(17)
2ـ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: جایگاه قبر حسین بن على(علیهما السلام) از روزى که آن حضرت در آن دفن شد، باغ پرارزشى از باغ هاى بهشت است.(18)
3ـ ابوهاشم جعفرى مى گوید: امام هادى(علیه السلام) در ایّام بیماریش مى فرمود: کسى را به سوى «حائر» (حائر حسینى براى طلب شفاى من) بفرستید. عرض کردم: فدایت شوم اجازه مى فرمایید که من بروم؟ فرمود: برو امّا با رعایت تقیّه... عزم بر حرکت گرفتم ولى قبل از حرکت، جریان را براى علىّ بن بلال ذکر کردم، او با تعجّب گفت: حضرت هادى(علیه السلام) خودش حائر است او را با «حائر» چه کار؟! خدمت حضرت رسیدم سؤال علىّ بن بلال را براى او نقل کردم، فرمود: آیا رسول الله خانه خدا را طواف نمى کرد و حجرالاسود را نمى بوسید با آن که حرمت رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) وحرمت مؤمن از حرمت خانه خدا بیشتر است؟ بدان که این مکان ها مکان هایى هستند که خداوند دوست دارد یاد او در آنها زنده شود، من هم دوست دارم براى شفاى من در مکان هایى دعا شود که خدا دوست دارد و حائر حسینى یکى از آن مکانهاست.(19)

محلّ حائر حسینى:
بحثى که در این جا مطرح است این است که چه مقدار از اطراف قبر مطهّر امام حسین(علیه السلام) «حائر» محسوب مى شود و آن مکانى که آن همه روایات در فضیلت آن و استجابت دعا در آن، در فصل فضیلت زیارت ذکر شد، کدام است و چه مقدار مساحت دارد؟
مرحوم «علاّمه مجلسى» اقوال متعدّدى را از علما در این رابطه نقل کرده است و آنچه در نظر شریف خود ایشان تقویت دارد این است که مراد از «حائر»(20) آن مقدار از مساحتى است که دیوارهاى صحن، آن را احاطه کرده است در نتیجه خود صحن از جمیع اطراف و ساختمان هایى که به قبّه شریفه متّصل است و همچنین مسجدى که در پشت آن قبّه قرار دارد جزء حائر محسوب مى شود. و آنچه مشهور میان اهالى کربلاست و از گذشتگان، به آنها به ارث رسیده و همچنین ظاهر کلمات اکثر اصحاب، همین است.(21)
مرحوم «صاحب جواهر» نیز در تفسیر حائر همین معنا را انتخاب کرده است(22) هر چند احتیاط آن است که صحن مطهر را جزء حائر ندانند و به حرم مطهّر و رواق ها و مسجد بالاسر قناعت کنند، به خصوص این که در گذشته حرم تا این حد توسعه نداشت.
از خداوند بزرگ توفیق بهرهورى همه عاشقان مکتب آن حضرت را از فیوضات عظیم این اماکن مقدّسه مسألت داریم.

برگرفته از سایت حضرت آیت الله مکارم شیرازی

دیگر عناوین این صفحه :تربت سیدالشهدا یا حسین یا ابا عبدالله الحسین عشق حسین   

زیارت حضرت اباالفضل، عبّاس بن على(ع)


«ابن قولویه» در کتاب «کامل الزیارات» به سند معتبر از ابوحمزه ثمالى از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که فرمود: وقتى اراده زیارت قبر حضرت عباس(علیه السلام) را نمودى، بر دَرِ حرم آن حضرت مى ایستى و مى گویى:

سَلامُ اللهِ وَسَلامُ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِیآئِهِ الْمُرْسَلینَ، وَعِبادِهِ
سلام خدا و سلام فرشتگان مقرّبش و پیمبران فرستاده اش و بندگان
الصّالِحینَ، وَجَمیعِ الشُّهَدآءِ وَالصِّدّیقینَ، وَالزَّاکِیاتُ الطَّیِّباتُ، فیـما
شایسته اش و تمام شهیدان و راستگویان و درودهاى پاکیزه و پاک در هر
تَغْتَدى وَتَرُوحُ، عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ، اَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلیمِ
بامداد و پسین بر تو اى فرزند امیر مؤمنان گواهى دهم برایت که تو تسلیم بودى
وَالتَّصْدیقِ، وَالْوَفآءِ وَالنَّصیحَةِ، لِخَلَفِ النَّبِىِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
و تصدیق نمودى و وفا و خیرخواهى کردى نسبت به (حضرت ابا عبدالله) یادگار پیامبر صلى الله علیه و آله
الْمُرْسَلِ، وَالسِّبْطِ الْمُنْتَجَبِ، وَالدَّلیلِ الْعالِمِ، وَالْوَصِّىِ الْمُبَلِّغِ، وَالْمَظْلُومِ
(آن پیامبر) مرسل و نوه برگزیده (آن حضرت) و راهنماى دانشمند و وصیّى که رساننده احکام خدا بود و آن ستمدیده اى
الْمُهْتَضَمِ، فَجَزاکَ اللهُ عَنْ رَسُولِهِ وَعَنْ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، وَعَنِ الْحَسَنِ
که حقّش پایمال شد پس خداوند پاداشت دهد از جانب رسولش و از امیر مؤمنان و از حسن
وَالْحُسَیْنِ، صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِمْ، اَفْضَلَ الْجَزآءِ بِما صَبَرْتَ وَاحْتَسَبْتَ
و حسین درودهاى خدا بر ایشان بهترین پاداشها را بخاطر آن بردباریت و پاداش خوبى
وَاَعَنْتَ، فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، لَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ، وَلَعَنَ اللهُ مَنْ جَهِلَ حَقَّکَ،
و کمکى که کردى و چه نیکوست سرانجام خانه ات خدا لعنت کند کسى که تو را کشت و خدا لعنت کند کسى که جهل ورزید درباره حقّ تو
وَاسْتَخَفَّ بِحُرْمَتِکَ، وَلَعَنَ اللهُ مَنْ حالَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ مآءِ الْفُراتِ، اَشْهَدُ
و سبک شمرد حرمت تو را و خدا لعنت کند کسى که حایل شد میان تو و میان آب فرات گواهى دهم
اَنَّکَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً، وَاَنَّ اللهَ مُنْجِزٌ لَکُمْ ما وَعَدَکُمْ، جِئْتُکَ یَابْنَ اَمیرِ
که براستى تو مظلوم کشته شدى و براستى که خدا وفا کند به وعده اى که به شما داده آمده ام به درگاهت اى پسر امیر
الْمُؤْمِنینَ، وَافِداً اِلَیْکُمْ، وَقَلْبى مُسَلِّمٌ لَکُمْ، وَ اَنَا لَکُمْ تابِعٌ، وَنُصْرَتى لَکُمْ
مؤمنان و واردم بر شما و دلم تسلیم شما هست و خودم نیز پیرو شمایم و یاریم براى شما
مُعَدَّةٌ، حَتّى یَحْکُمَ اللهُ وَهُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ، فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ،
آماده است تا هنگامى که خدا حکم کند و او بهترین حکم کنندگان است و من طرفدار شما و با شما هستم نه با دشمن شما
اِنّى بِکُمْ وَبِإِیابِکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ، وَبِمَنْ خالَفَکُمْ وَقَتَلَکُمْ مِنَ الْکافِرینَ،
و من نسبت به شما و به بازگشتتان (در زمان رجعت) ایمان دارم و نسبت به هر کس که با شما مخالفت کرده و شما را کشته کافر و منکرم،
قَتَلَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ بِالاَْیْدى وَ الاَْلْسُنِ
بکشد خدا مردمى را که شما را کشتند بدست و زبان
سپس داخل حرم مقدّس مى شوى و مى گویى:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ، اَلْمُطیعُ للهِِ وَلِرَسُولِهِ،
سلام بر تو اى بنده شایسته پیرو خدا و رسولش
وَلاَِمیرِالْمُؤْمِنینَ، وَالْحَسَنِ والْحُسَیْنِ، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِمْ وَسَلَّمَ، اَلسَّلامُ
و پیرو امیرمؤمنان و حسن و حسین درود خدا و سلامش بر ایشان باد سلام
عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ ]وَمَغْفِرَتُهُ[(1) وَرِضْوانُهُ، وَعَلى رُوحِکَ وَبَدَنِکَ،
بر تو و رحمت خدا و برکاتش و آمرزش و خشنودیش و بر روح تو و بدنت
اَشْهَدُ و اُشْهِدُ اللهَ اَنَّکَ مَضَیْتَ عَلى ما مَضى عَلَیْهِ الْبَدْرِیُّونَ،
گواهى دهم و خدا را نیز به گواهى گیرم که براستى تو برفتى به همان راهى که رفتند بدان راه جنگجویان بدر
وَالْمُجاهِدُونَ فى سَبیلِ اللهِ، اَلْمُناصِحُونَ لَهُ فى جِهادِ اَعْدآئِهِ،
و پیکار کنندگان در راه خدا و خیرخواهان او در پیکار با دشمنانش
اَلْمُبالِغُونَ فى نُصْرَةِ اَوْلِیآئِهِ، اَلذّآبُّونَ عَنْ اَحِبّآئِهِ، فَجَزاکَ اللهُ اَفْضَلَ
و کوشایان در یارى دوستانش و دفاع کنندگان از دوستانش پس خداوند پاداشت دهد به بهترین
الْجَزآءِ، وَاَکْثَرَ الْجَزآءِ، وَاَوْفَرَ الْجَزآءِ، وَاَوْفى جَزآءِ اَحَد مِمَّنْ وَفى
پاداش و بیشترین پاداش و شایان ترین پاداش و کامل ترین پاداشى که به هر یک از کسانى دهند که به بیعت
بِبَیْعَتِهِ، وَاسْتَجابَ لَهُ دَعْوَتَهُ، وَاَطاعَ وُلاةَ اَمْرِهِ، وَاَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ بالَغْتَ فِى
با او وفا کرد و دعوتش را پذیرفت و پیروى کرد از کار دارانش گواهى دهم که تو براستى کوشش خود را در
النَّصیحَةِ، وَاَعْطَیْتَ غایَةَ الْمَجْهُودِ، فَبَعَثَکَ اللهُ فِى الشُّهَدآءِ، وَجَعَلَ
خیرخواهى کردى و نهایت تلاش خود را در این راه مبذول داشتى خدایت در زمره شهیدان برانگیزد و
رُوحَکَ مَعَ اَرْواحِ الشُّهَدآءِ(2)، وَاَعْطاکَ مِنْ جِنانِهِ اَفْسَحَها مَنْزِلاً،وَاَفْضَلَها
روح تو را با ارواح نیکبختان قرار دهد و عطا کند بر تو از بهشت خویش فراخترین منزل و بهترین
غُرَفاً، وَرَفَعَ ذِکْرَکَ فى عِلِّیّینَ، وَحَشَرَکَ مَعَ النَّبِیّینَ وَالصِّدّیقینَ،
غرفه ها را و بالا برد نام تو را در بالاترین جایگاهها و محشورت سازد با پیمبران و راستگویان
وَالشُّهَدآءِ وَالصّالِحینَ، وَحَسُنَ اُولـئِکَ رَفیقاً، اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ وَلَمْ
و شهیدان و شایستگان و آنها نیکو رفیقانى هستند گواهى دهم که براستى تو سستى نکردى و سر
تَنْکُلْ، وَاَنَّکَ مَضَیْتَ عَلى بَصیرَة مِنْ اَمْرِکَ، مُقْتَدِیاً بِالصّالِحینَ، وَمُتَّبِعاً
نتافتى و به راهى که رفتى از روى بصیرت و بینایى کامل رفتى اقتدا به مردم شایسته کردى و پیروى
لِلنَّبِیّینَ، فَجَمَعَ اللهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکَ، وَبَیْنَ رَسُولِهِ وَاَوْلِیآئِهِ فى
از پیمبران نمودى پس خداوند گرد آورد میان ما و تو و رسولش و دوستانش در
مَنازِلِ الْمُخْبِتینَ، فَاِنَّهُ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ.(3)
جایگاههاى فروتنان (حق) زیرا که او مهربانترین مهربانان است.
چند تذکّر:
1ـ از عبارت «شیخ طوسى» در «تهذیب» به دست مى آید که خوب است این زیارت را در پشت سر قبر، رو به قبله بخواند.(4)
2ـ «شیخ مفید» وعدّه اى دیگر مى گویند: پس از زیارت فوق به بالاسرآن حضرت مى روىو دو رکعت نماز مى خوانى و پس از آن، باز هم هر چه خواهى نماز بجاى مى آورى و خدا را بسیار مى خوانى وسپس مى گویى:
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد،وَلا تَدَعْ لى فى هذَا الْمَکانِ الْمُکَرَّمِ،
خدایا درود فرست بر محمّد و آل محمّد و وامگذار براى من در این مکان گرامى
وَالْمَشْهَدِ الْمُعَظَّمِ، ذَنْباً اِلاَّ غَفَرْتَهُ، وَلا هَمّاً اِلاَّ فَرَّجْتَهُ، وَلا کَرْباً اِلاَّ
و زیارتگاه بزرگ گناهى جز آن که بیامرزیش و نه اندوهى جز آن که برطرف کنى و نه مشکلى جز آن که
کَشَفْتَهُ، وَلا مَرَضاً اِلاَّ شَفَیْتَهُ، وَلا عَیْباً اِلاَّ سَتَرْتَهُ، وَلارِزْقاً اِلاَّ بَسَطْتَهُ،
رفع نمایى و نه بیمارى جز آن که بهبودیش دهى و نه عیبى جز آن که بپوشانیش و نه روزى جز آن که وسیعش کنى
وَلا خَوْفاً اِلاَّ آمَنْتَهُ، وَلا شَمْلاً اِلاَّ جَمَعْتَهُ، وَلاغآئِباً اِلاَّ حَفِظْتَهُ وَاَدَّیْتَهُ،
و نه ترسى جز آن که ایمنى بخشى و نه پراکندگى جز آن که گردآورى و نه شخص دور از نظرى را جز آن که نگاهداریش کنى و ادایش کنى
وَلاحاجَةً مِنْ حَوآئِجِ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، لَکَ فیها رِضِىً وَلِىَ فیها صَلاحٌ
و نه حاجتى از حاجتهاى دنیا و آخرت که خشنودى تو و صلاح من در آن باشد
اِلاَّ قَضَیْتَها، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
جز آن که برآورى آن را اى مهربانترین مهربانان
آنگاه پایین پاى آن حضرت رو به ضریح مى ایستى و مى گویى:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبّاسَ ابْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلام
سلام بر تو اى اباالفضل العباس فرزند امیر مؤمنان سلام
عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَوَّلِ الْقَوْمِ اِسْلاماً،
بر تو اى فرزند آقاى اوصیا سلام بر تو اى فرزند نخستین مردمى که مسلمان شد
وَاَقْدَمِهِمْ ایماناً، وَاَقْوَمِهِمْ بِدینِ اللهِ، وَاَحْوَطِهِمْ عَلَى الاِْسْلامِ، اَشْهَدُ لَقَدْ
و جلوترین کسى که ایمان آورد و محکمترین مردم نسبت به دین خدا و با احتیاط ترین افراد درباره اسلام گواهى دهم که
نَصَحْتَ للهِِ وَلِرَسُولِهِ وَلاَِخیکَ، فَنِعْمَ الاَْخُ الْمُواسى، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً
تو بخوبى خیرخواهى کردى درباره خدا و رسولش و درباره برادرت پس چه نیکو برادر همدردى بودى خدا لعنت کند مردمى که
قَتَلَتْکَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمَتْکَ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اسْتَحَلَّتْ مِنْکَ الْمَحارِمَ،
تو را کشتند و خدا لعنت کند مردمى که به تو ستم کردند و خدا لعنت کند مردمى که حرمت تو را حلال شمردند (و پایمال کردند)
وَانْتَهَکَتْ فِیکَ حُرْمَةَ الاِْسْلامِ، فَنِعْمَ الصّابِرُ الْمُجاهِدُ الْمُحامِى النّاصِرُ،
و دریدند (نسبت به تو) حرمت اسلام را و تو چه نیکو شکیباى مجاهد و حامى و یاورى بودى
وَالاَْخُ الدّافِعُ عَنْ اَخیهِ، اَلْمُجیبُ اِلى طـاعَةِ رَبِّهِ، اَلرّاغِبُ فیما زَهِدَ فیهِ
و (چه خوب) برادرى که مدافع از برادرش بود و پاسخ دهنده اطاعت پروردگارش و مشتاق بودى بدانچه کناره گیرى کردند از آن
غَیْرُهُ مِنَ الثَّوابِ الْجَزیلِ، وَالثَّنآءِ الْجَمیلِ، فَاَلْحَقَکَ اللهُ بِدَرَجَةِ آبآئِکَ
دیگران از آن نیک پاداش بسیار و ستایش زیبا و ملحقت ساخت خداوند به درجه پدرانت
فى دار النَّعیمِ، اَللّـهُمَّ اِنّى تَعَرَّضْتُ لِزِیارَةِ اَوْلِیآئِکَ رَغْبَةً فى ثَوابِکَ،
در بهشتهاى پرنعمت خدایا من اقدام به زیارت دوستانت کردم بخاطر اشتیاقى که در پاداش نیک تو دارم
وَرَجآءً لِمَغْفِرَتِکَ وَجَزیلِ اِحْسانِکَ،فَاَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَآلِهِ
و به امید آمرزشت و بسیارى احسانت پس از تو خواهم که اولاً درود فرستى بر محمّد و آل
الطّاهِرینَ، وَاَنْ تَجْعَلَ رِزْقى بِهِمْ دآرّاً، وَعَیْشى بِهِمْ قآرّاً، وَزِیارَتى بِهِمْ
پاکش و دیگر آن که روزیم را بواسطه ایشان ریزان گردانى و خوشیم را بدانها ثابت و زیارتم را بخاطر آنها
مَقْبُولَةً، وَحَیاتى بِهِمْ طَیِّبَةً، وَاَدْرِجْنى اِدْراجَ الْمُکْرَمینَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ
پذیرفته و زندگیم را بدیشان دل پسند کنى و مرا در زمره گرامیان درج کنى و قرارم دهى از کسانى که
یَنْقَلِبُ مِنْ زِیارَةِ مَشاهِدِ اَحِبّآئِکَ مُنْجِحاً، قَدِ اسْتَوْجَبَ غُفْرانَ الذُّنُوبِ،
چون از زیارت زیارتگاه دوستانت باز گردد رستگار و کامیاب باشد چنانکه مستوجب شده باشد آمرزش گناهان
وَسَتْرَ الْعُیُوبِ، وَکَشْفَ الْکُرُوبِ، اِنَّکَ اَهْلُ التَّقْوى وَاَهْلُ الْمَغْفِرَةِ.
و پوشیدن عیبها و برطرف شدن گرفتاریهایش را که براستى تو شایسته هستى پرهیزکارى (از تو) را و اهل آمرزشى.
3ـ براى وداع با آن بزرگوار «ابن قولویه» از ابوحمزه ثمالى نقل مى کند که امام صادق(علیه السلام) فرمود: هنگام وداع با عبّاس(علیه السلام) بگو:
اَسْتَوْدِعُکَ اللهَ وَاَسْتَرْعیکَ، وَاَقْرَءُ عَلَیْکَ السَّلامَ، آمَنّا بِاللهِ وَبِرَسُولِهِ
به خدا مى سپارمت و توجه و مراعات کردنت را خواهانم و سلام بر تو مى فرستم ایمان داریم به خدا و رسولش
وَبِکِتابِهِ، وَبِما جاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللهِ، اَللّـهُمَّ اکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدینَ، اَللّـهُمَّ لا
و به کتابش و بدانچه او از نزد خدا آورده است خدایا بنویس نام ما را با گواهان خدایا مگردان
تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَةِ قَبْرِ ابْنِ اَخى نَبِیّکَ، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،
این زیارت را آخرین بار زیارتم از قبر فرزند برادر پیغمبرت که درود تو بر او و آلش باد ـ
وَارْزُقْنى زِیارَتَهُ اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاحْشُرْنى مَعَهُ وَ مَعَ آبآئِهِ فِى الْجِنانِ،
و روزى من کن زیارتش را همیشه تا زنده ام دارى و محشورم کن با او و با پدرانش در بهشت
وَعَرِّفْ بَیْنى وَبَیْنَهُ وَبَیْنَ رَسُولِکَ وَاَوْلِیآئِکَ، اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد
و شناسایى بر قرار کن میان من و او و پیامبرت و دوستانت خدایا درود فرست بر محمّد
وَآلِ مُحَمَّد، وَتَوَفَّنى عَلَى الاْیمانِ بِکَ، وَالتَّصْدیقِ بِرَسُولِکَ، وَالْوِلایَةِ
و آل محمّد و بمیرانم بر ایمان بخودت و تصدیق به پیامبرت و بر ولایت
لِعَلىِّ بْنِ اَبیطـالِب، وَالاَْئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ، وَالْبَرآئَةِ مِنْ
علىّ بن ابیطالب و امامان از فرزندانش (علیهم السلام) و بیزارى از
عَدُوِّهِمْ، فَاِنّى قَدْ رَضیتُ بِذلِکَ یا رَبِّ.
دشمنانشان زیرا که من اى پروردگار مهربان به همین خشنودم.
سپس براى خود و والدین خود و مؤمنین و مسلمین هر دعایى را که خواستى بکن.
4ـ در عظمت و مقام حضرت عبّاس(علیه السلام) همین بس که امام سجّاد (سلام الله علیه) فرمود: «خدا رحمت کند عباس را که برادرش را بر خود مقدّم داشت و جان خویش را فداى حضرتش نمود، به گونه اى که در یارى او دو دستش را قطع کردند، و خداى سبحان در عوض آن، دو بال به او عنایت فرمود که مانند جعفر بن ابى طالب (جعفر طیّار) در بهشت پرواز مى کند و از براى عبّاس در نزد خدا روز قیامت منزلت و مقامى است که جمیع شهدا به آن غبطه مى خورند (و آرزوى مقام او را مى نمایند)».
5ـ در تاریخ، عمر آن حضرت در وقت شهادت، 34 سال نقل شده است و نیز آمده است که مادرش امّ البنین در بیرون مدینه در قبرستان بقیع، چنان در ماتم عبّاس و برادرانش نُدبه و گریه مى کرد که هر عابر و شاهدى گریان مى شد، حتّى بزرگترین دشمن خاندان نبوّت «مروان بن الحکم» وقتى از کنار امّ البنین گذشت در اثر گریه او گریست. این اشعار در مرثیه عباس و برادرانش از ام البنین نقل شده:
یا مَنْ رَاَى الْعَبّاسَ کَرَّ عَلى جَماهیرِ النَّقَدِ
وَوَراهُ مِنْ اَبْنآءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْث ذى لَبَد
اى که دیدى عبّاس را حمله مى کرد بر توده هاى فرومایه 
و پشت سرش فرزندان حیدر بودند چون شیران یال دار
اُنْبِئْتُ اَنَّ ابْنى اُصیبَ بِرَاْسِهِ مَقْطُوعَ یَد
وَیْلى عَلى شِبْلى اَمالَ بِرَاْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ
شنیده ام که پسرم را در وقتى که دستش بریده بود به سرش زده اند
واى بر من که شیربچه ام را عمود زدند
لَوْ کانَ سَیْفُکَ فى یَدَیْکَ لَما دَنى مِنْهُ اَحَدٌ
اگر شمشیر در دستش بود کسى جرأت نداشت به او نزدیک شود
و نیز این ابیات منسوب به آن بانوى مخدّره است:
لا تَدْعُوَنّى وَیْکِ اُمَّ الْبَنینَ
تُذَکِّرینى بِلُیُوثِ الْعَرینِ
واى بر تو دیگر مرا مادر پسران مخوان
که به یاد شیران بیشه ام مى اندازى
کانَتْ بَنُونَ لِىَ اُدْعى بِهِمْ
وَالْیَوْمَ اَصْبَحْتُ وَلا مِنْ بَنینَ
پسرانى داشتم که بدان جهت مرا به این نام مى خواندند
ولى امروز دیگر پسرانى ندارم
اَرْبَعَةٌ مِثْلُ نُسُورِالرُّبى
قَدْ واصَلُوا الْمَوْتَ بِقَطْعِ الْوَتینِ
چهار پسر چون بازهاى کوهسار
که با قطع شاهرگشان از جهان رفتند
تَنازَعَ الْخِرْصانُ اَشْلائَهُمْ
فَکُلُّهُمْ اَمْسى صَریعاً طَعینِ
نیزه ها بر روى پیکرشان ستیزه داشتند
و همگى با تن مجروح به خاک افتادند
یا لَیْتَ شِعْرى اَکَما اَخْبَرُوا
بِاَنَّ عَبّاساً قَطیعُ الْیَمینِ
اى کاش مى دانستم که آیا راست است
که دست راست عبّاس جدا گشته است
6ـ «سیّد بن طاووس» در کتاب «اقبال» زیارتى را از ناحیه مقدّسه حضرت حجّت (سلام الله علیه) براى على اکبر(علیه السلام) و سایر شهداى کربلا با ذکر نام و بعضى از خصوصیّات تک تک آنها ذکر کرده که علاقه مندان براى اطّلاع، مى توانند به اقبال، یا بحارالانوار رجوع کنند.

وقایع صبح عاشورا و خطبه حضرت

در بیان وقایع صبح عاشورا و خطبه حضرت

چون شب عاشورا به پایان رسید و سپیدة روز دهم محرم دمید حضرت سیدالشهداء علیه السلام نماز بگذاشت پس از آن به تعبیه صفوف لشکر خود پرداخت و به روایتی فرمود که تمام شماها در این روز کشته خواهید شد و جز علی بن الحسین (ع) کس زنده نخواهد ماند و مجموع لشکر آن حضرت سی و دو نفر سوار و چهل تن پیاده بودند و به روایت دیگر هشتاد و دو پیاده، و به رواتی که از جناب امام محمد باقر علیه السلام وارد شده چهل و پنج نفر سوار و صد تن پیاده بودند و سبط ابن الجوزی در تذکره نیز همین عدد را اختیار کرده و مجموع لشکر پسر سعد شش هزار تن و موافق بعضی مقاتل بیست هزار و بیست و دو هزار و به روایتی سی هزار نفر وارد شده است و کلمات ارباب سیر و مقاتل در عدد سپاه آن حضرت و عسکر عمر سعد اختلاف بسیار دارد پس حضرت صفوف لشکر را به این طرز آراست زهیربن قین را در میمنه بازداشت، و حبیب بن مظاهر را در میسرة اصحاب خود گماشت و رایت جنگ را با برادرش عباس عطا فرمود و موافق بعض کلمات بیست تن با زهیر در ممینه و بیست تن با حبیب در میسره بازداشت و خود با سایر سپاه در قلب جا کرد و خیام محترم را از پس پشت انداختند، و امر فرمود که هیزم و نی‌هائی را که اندوخته بودند در خندقی که اطراف خیام کنده بودند ریختند و آتش در آنها افروختند برای آنکه آن کافران را مانعی باشد از آنکه به خیام محترم بریزند. و از آن سوی نیز عمر سعد لشکر خود را مرتب ساخت میمنه سپاه را به عمر و بن الحجاج سپرد و شمر ملعون ذی الجوشن را در میسره جای داد و عروه بن قیس را بر سواران گماشت و شبث بن ربعی را با رجاله بازداشت، و رایت جنگ را با غلام خود در ید گذاشت.

و روایتست که امام حسین علیه السلام دست به دعا برداشت و گفت:

اًللهم اَنْتَ ثِقَتی فی کُلّ کَرْبٍ وَ اَنْتَ رَجائی فی کُلّ شِدَّهٍ وَ اَنْتَ لی فی کُلّ اَمْرٍ نَزَلَ بی ثِقَهٌ وَعُدَّه کَمْ مِنْ هَمََّ یَضْعُفُ فیِه الْفُؤادُ وَ َتقِلُّ فیهِ الْحلَیهُ وَ یَخْذُلُ فیهِ الصَّدیقُ وَ یَشْمَتُ فیهِ الْعَدُوُّا اَنْزَلْتُهُ بِکَ وَ شکَوْتُهُ اِلَیْکَ رَغَبَهً مِنّی اِلَیْکَ عََّمْن سِواکَ فَفَرَّجْتَهُ عَنّی وّ َکَشْفَتهُ فَاَنْتَ َوِلُّی کُلّ نِعْمَهٍ و صاحِبُ کُلّ حَسَنَهٍ وِ ُمْنَتهی کُلّ رَغْبَهٍ.

این وقت از آن سوی لشکر پسر سعد جنبش کردند و در گرداگرد لشکر امام حسین علیه السلام جولان دادند از هر طرف که می‌رفتند آن خندق و آتش افروخته را می‌دیدند. پس شمر ملعون به صدای بلند فریاد برداشت که ای حسین پیش از آنکه قیامت رسد شتاب کردی به آتش، حضرت فرمود این گوینده کیست گویا شمر است، گفتند بلی جز او نیست، فرمود ای پسر آن زنی که بزچرانی می‌کرده تو سزاوارتری به دخول آتش. مسلم بن عوسجه خواست تیری به جانب آن ملعون افکند آن حضرت رضا نداد و منعش فرمود، عرض کرد رخصت فرما تا او را هدف تیر سازم همانا او فاسق و از دشمنان خدا و از بزرگان ستمکاران است و خداوند مرا بر او تمکین داده حضرت فرموده مکروه می‌دارم که من با این جماعت ابتدا به مقاتلت کنم.

این وقت حضرت امام حسین علیه السلام راحله خویش را طلبید و سوار شد و به صوت بلند فریاد برداشت که می‌شنیدند صدای آن حضرت را بیشتر مردم و فرمود آنچه حاصلش اینست:

ای مردم به هوای نفس عجلت مکنید و گوش به کلام من دهید تا شما را بدانچه سزاوار است موعظت بگویم و عذر خودم را بر شما ظاهر سازم پس اگر با من انصاف دهید سعادت خواهید یافت و از در انصاف بیرون شوید، پس آرای پراکنده خود را مجتمع سازید و زیر و بالای این امر را به نظر تامل ملاحظه نمائید تا آنکه امر بر شما پوشیده و مستور نماند پس از آن بپردازید به من و مرا مهلت مدهید. همانا ولی من خداوندی که قرآن را فرو فرستاده و اوست متولی امور صالحان.

راوی گفت که چون خواهران آن حضرت این کلمات را شنیدند صیحه کشیدند و گریستند و دختران آن جناب نیز به گریه درآمدند، پس بلند شد صداهای ایشان حضرت امام حسین علیه السلام فرستاد به نزد ایشان برادر خود عباس بن علی (ع) و فرزند خود علی اکبر را و فرمود به ایشان که ساکت کنید زنها را، سوگند به جان خودم که بعد از این گریه ایشان بسیار خواهد شد.

و چون زنها ساکت شدند آن حضرت خدای را حمد و ثنا گفت به آنچه سزاوار اوست و درود فرستاد بر حضرت رسول و ملائکه و رسولان خدا علیهم السلام و شنیده نشد هرگز متکلمی پیش از آن حضرت و بعد از او به بلاغت او.

پس فرمود ای جماعت نیک تأمل کنید و ببینید که من کیستم و با که نسبت دارم آنگاه با خویشتن آئید و خویشتن را ملامت کنید و نگران شوید که آیا شایسته است برای شما قتل من و هتک حرمت من آیا من نیستم پسر دختر پیغمبر شما، آیا من نیستم پسر وصی پیغمبر و ابن عم او و آن کسی که اول مؤمنان بود که تصدیق رسول خدا صلی الله علیه و آله نمود، به آنچه از جانب خدا آورده بود، آیا حمزه سیدالشهداء عم من نیست؟ آیا جعفر که با دو بال در بهشت پرواز می‌کند عم من نیست؟ ایا به شما نرسیده که پیغمبر صلی الله علیه و آله در حق من و برادرم حسن (ع) فرمود که ایشان دو سید جوانان اهل بهشتند؟ پس اگر سخن مرا تصدیق کنید اصابه حق کرده باشید، به خدا سوگند که هرگز سخن دروغ نگفته‌ام از زمانی که دانستم خداوند دروغگو را دشمن می‌دارد، و با این همه اگر مرا تکذیب می کنید پس در میان شما کسانی می‌باشند که از این سخن آگهی دارند، اگر از ایشان بپرسید به شما خبر می‌دهند، بپرسید از جابر بن عبدالله انصاری، و ابوسعید خدری، و سهل بن سعد ساعدی، و زید بن ارقم، و انس بن مالک تا شما را خبر دهند، همانا ایشان این کلام را در حق من و برادرم حسن از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده‌اند. آیا این مطلب کافی نیست شما را در آن که حاجز ریختن خون من شود؟

شمر به آن حضرت گفت که من خدا را از طریق شک و ریب بیرون صراط مستقیم عبادت کرده باشم اگر بدانم تو چه می گوئی. چون حبیب سخن شمر را شنید گفت ای شمر به خدا سوگند که من ترا چنین می‌بینم که خدای را به هفتاد طریق از شک و ریب عبادت می‌کنی، و من شهادت می‌دهم که این سخن را به جانب امام حسن علیه السلام راست گفتی که من نمی‌دانم چه می‌گوئی البته نمی‌دانی چه آنکه خداوند قلب ترا به خاتم خشم مختوم داشته و به غشاوت غضب مستور فرموده.

دیگر باره جناب امام حسین علیه السلام لشکر را خطاب نموده و فرمود: اگر بدانچه که گفتم شما را شک و شبهه‌ایست آیا در این مطلب هم شک می‌کنید که من پسر دختر پیغمبر شما می‌باشم؟ به خدا قسم که در میان مشرق و مغرب پسر دختر پیغمبری جز من نیست،‌خواه در میان شما و خواه در غیر شما، وای بر شما آیا کسی را از شما را کشته‌ام که خون او را از من طلب کنید؟ یا مالی را از شما تباه کرده‌ام؟ یا کسی را به جراحتی آسیب زده‌ام تا قصاص جوئید؟ هیچ کس آن حضرت را پاسخ نگفت، دیگرباره ندا در داد که ای شبث بن ربعی و ای حجاربن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای زیدبن حارث مگر شما نبودید که برای من نوشتید که میو‌ه‌های اشجار ما رسیده و بوستانهای ما سبز و ریان گشته است اگر به سوی ما آیی از برای یاریت لشکرها آراسته‌ایم این وقت قیس بن اشعث آغاز سخن کرد و گفت ما نمی‌دانیم چه می‌گوئی ولکن حکم بنی عم خود یزید و ابن زیاد را بپذیر تا آنکه ترا جز به دلخواه تو دیدار نکند، حضرت فرمود لاوالله هرگز دست مذلت به دست شما ندهم و از شما هم نگریزم چنانکه عبید گریزند. آنگاه ندا کرد ایشان را و فرمود:

عِبادَاللهِ اِنّی عُذْتُ بِرَبّی وَ رَبِکُمْ اَنْ تَرْجُمُونِ وَ اَعُوذُ بِرَبّی وَ رَبکُمّ مِنْ کُلّ مُتَکَبِرً لایُؤمِنُ بَیَوْمِ الْحِسابِ.

آنگاه از راحله خود فرود آمد و عقبه بن سمعان را فرمود تا آن را عقال برنهاد. ابوجعفر طبری نقل کرده از علی بن حنظله بن اسعد شبامی از کثیر بن عبدالله شعبی که گفت چون روز عاشورا ما به جهت مقاتله با امام حسین علیه السلام به مقابل آن حضرت شدیم، بیرون آمد به سوی ما زهیر بن القین در حالی که سوار بود بر اسبی درازدم غرق در اسلحه، پس فرمود اهل کوفه من انذار می‌کنم شما را از عذاب خدا، همان حق است بر هر مسلمانی نصیحت و خیرخواهی برادر مسلمانش و ماها تا به حال بر یک دین و یک ملتیم و برادریم با هم تا شمشیر در بین ما کشیده نشده، پس هرگاه بین ما شمشیر واقع شد برادری ما از هم گسیخته و مقطوع خواهد شد و ما یک امت و شما امت دیگر خواهید بود. همانا مردم بدانید که خداوند ما و شما را ممتحن و مبتلا فرموده به ذریه پیغمبرش تا ببیند ما چه خواهیم کرد با ایشان، اینک من می‌خوانم شما را به نصرت ایشان و مخذول گذاشتن طاغی پسر طاغی عبیدالله بن زیاد را زیرا که شما از این پدر، و پسر ندیدید مگر بدی، چشمان شما را در آوردند و دستها و پاهای شما را بریدند و شما را مثله کردند و بر تنة درختان خرما بدار کشیدند و اشراف و قراء شما را مانند حجر بن عدی واصحابش و هانی بن عروه و امثالش را به قتل رسانیدند.

لشکر ابن سعد که این سخنان شنیدند شروع کردند به ناسزا گفتن به زهیر و مدح و ثنا گفتن بر ابن زیاد و گفتند به خدا قسم که ما حرکت نکنیم تا آقایت حسین و هر که با اوست بکشیم یا آنها را گرفته و زنده به نزد امیر عبیدالله بن زیاد بفرستیم. دیگر باره جناب زهیر بنای نصیحت را گذاشت و فرمود ای بندگان خدا اولاد فاطمه علیهماالسلام احق و اولی هستند به مودت و نصرت از فرزند سمیه هر گاه یاری نمی‌کنید ایشان را پس شما را در پناه خدا درمی‌آورم از آنکه ایشان را بکشید، بگذارید حسین را با پسر عمش یزید بن معاویه هر آینه به جان خودم سوگند که یزید راضی خواهد شد از طاعت شما بدون کشتن حسین علیه السلام. این هنگام شمر ملعون تیری به جانب او افکند و گفت ساکت شو خدا ساکن کند صدای ترا همانا ما را خسته کردی از بس که حرف زدی زهیر با وی گفت: یَابْنَ الْبَوّالِ عَلی عَقِبَیْه ما اِیّاکَ اُخاطِبُ اِنَّما اَنْتَ بَهیمَهٌ.

 من با تو تکلم نمی‌کنم تو انسان نیستی بلکه حیوان می‌باشی به خدا سوگند گمان نمی‌کنم ترا که دو آیه محکم از کتاب الله را دانا باشی پس بشارت باد ترا به خزی و خواری روز قیامت و عذاب دردناک شمر ملعون گفت که خداوند ترا و صاحبت را همین ساعت خواهد کشت زهیر فرمود آیا به مرگ مرا می‌ترسانی؟ به خدا قسم مردن با آن حضرت نزد من محبوب‌تر است از مخلد بودن در دنیا با شماها. پس رو کرد به مردم و صدای خود را بلند کرد و فرمود ای بندگان خدا مغرور نسازد شما را این جلف جانی و امثال او به خدا سوگند که نخواهد رسید شفاعت پیغمبر صلی الله علیه و آله به قومی که بریزند خون ذریه و اهل بیت او را و بکشند یاوران ایشان را.

راوی گفت پس مردی او را ندا کرد و گفت ابوعبدالله الحسین علیه السلام می‌فرماید بیا به نزد ما. فَلَعَمْری لَئِنْ کانَ مُؤمِنُ الِ فِرْعُوْنَ نَصَحَ لِقَوْمِهِ وَ اَبْلَغَ فِی الدُّعاءِ لَقَدْ نَضَحْتَ وَ اَبَلْغتَ لَو نَفَعَ النُّصْحُ وَ الاْبْلاغُ.

و سید بن طاوس ره روایت کرده که چون اصحاب پسر سعد سوار گشتند و مهیای جنگ با آن حضرت شدند آنجناب بُریربن خضیر را به سوی ایشان فرستاد که ایشان را موعظتی نماید، بریر در مقابل آن لشکر آمد و ایشان را موعظه نمود. آن بدبختان سیه روزگار کلام او را اصغا ننمودند و از مواعظ او انتفاع نبردند.

پس خود آن جناب بر ناقه خویش و به قولی بر اسب خود سوار شد و به مقابل ایشان آمده و طلب سکوت نمود، ایشان ساکت شدند، پس آن حضرت حمد و ثنای الهی را به جای آورد و بر حضرت رسالت پناهی و بر ملائکه و سایر انبیاء و رسل درود بلیغی فرستاد پس از آن فرمود که هلاکت و اندوه باد شما را ای جماعت غدار و ای بیوفاهای جفاکار در هنگامی که به جهت هدایت خویش ما را به سوی خود طلبیدید و ما اجابت شما کرده و شتابان به سوی شما آمدیم پس کشیدند بر روی ما شمشیرهائی که به جهت ما در دست داشتید و بر افروختید بر روی ما آتشی را که برای دشمن ما و دشمن شماها مهیا کرده بودیم پس شما به کین و کید دوستان خود به رضای دشمنان خود همداستان شدید بدون آنکه عدلی در میان شما فاش و ظاهر کرده باشند و بی‌آنکه طمع و امید رحمتی باشد از شماها در ایشان پس چرا از برای شما باد وَیْلها از ما دست کشیدند و حال آنکه شمشیرها در حبس نیام بود و دلها مطمئن و آرام می‌زیست و رأیها محکم شده و نیرو داشت لکن شما سرعت کردید و انبوه شدید در انگیزش نیران فتنه مانند ملخها و خویشتن را دیوانه‌وار در انداختید در کانون نار چون پروانه‌گان پس دور باشید از رحمت خدا ای معاندین امت و شاد و شارد جمعیت و تارک قرآن و محرف کلمات آن و گروه گنه کاران و پیروان وساوس شیطان و ماحیان شریعت و سنت نبوی آیا ظالمان را معاونت می‌کنید و از یاری ما دست بر می‌دارید. بلی سوگند با خدای که عذر و مکر از قدیم در شماها بوده با او بهم پیچیده اصول شما و از او قوت گرفته فروع شما لاجرم شما پلیدتر میوه‌اید گلوگاه ناظر را و کمتر لقمه‌اید غاصب را الحال آگاه باشید که زنا زاده فرزند زنا زاده یعنی ابن زیاد علیه اللعنه مرا مردد کرده میان دو چیز:

یا آنکه شمشیر کشیده و در میدان مبارزت بکوشم، و یا آنکه لبسا مذلت بر خود بپوشم و دور است از ما ذلت و خداوند رضا ندهد و رسول نفرماید و مؤمنان و پروردگار دامنهای طاهر و صاحب حمیت و اربابهای غیرت ذلت لئام را بر شهادت کرام اختیار نکنند، اکنون حجت را بر شما تمام کردم و با قلت اعوان و کمی یاران با شما رزم خواهم کرد. پس متصل فرمود کلام خود را به شعرهای فروه بن مسیک مرادی:

وَ اِنْ نُغْلَبْ فَغَیْر مُغَلَّبینا
مَنا یانا وَ دَوْلَهاخِریْنا
کَلا کِلَهُ اَناخَ بِاخَرینا
کَما اَفْنَی الْقروُنَ الاَوَّلینا
وَلَوْ بَقِیَ الْکِرامُ اِذا بَقینا
سَیَلْقَی الشّامِتُونَ کَما لَقین

فَاِنْ نُهْزَمْ فَهَزّاموُنَ قِدْماً
وَ ما اِن طِبُّنا جُبْنٌ وَلَکِن
اِذا مَا الْمَوْتَ رَفَّعَ عَنْ اُناسٍ
فَافَنْی ذلِکُمْ سَرْواتِ قومی
فَلَوْ خَلَدَالْمُلُوکَ اِذاً خَلَدْنا
فَقُلْ لِلشّامِتَیْنِ بِنا اَفیقوُا

آنگاه فرمود سوگند با خدای که شما بعد من فراوان و افزون از مقدار زمانی که پیاده سوار اسب باشد زنده نمانید، روزگار آسیای مرگ بر سر شما بگرداند و شما مانند میله سنگ آسیا در اضطراب باشید این عهدی است به من از پدر من از جد من، اکنون رأی خود را فراهم کنید و با اتباع خود همدست شوید و مشورت کنید تا امر بر شما پوشیده نماند پس قصد من کنید و مرا مهلت مدهید همانا من نیز توکل کرده‌ام بر خداوندی که پروردگار من و شما است که هیچ متحرک و جانداری نیست مگر آنکه در قبضه قدرت اوست و همانا پروردگار من بر طریق مستقیم و عدالت استوار است جزای هر کسی را به مطابق کار او می‌دهد.

پس زبان به نفرین آنها گشود و گفت ای پروردگار من باران آسمان را از این جماعت قطع کن و برانگیز برایشان قحطی زمان یوسف (ع) که مصریان را به آن آزمایش فرمودی و غلام ثقیف را برایشان سلطنت ده تا آنکه برساند به کامهای ایشان کاسه‌های تلخ مرگ را زیرا که ایشان فریب دادند ما را و دست از یاری ما برداشتند و توئی پروردگار ما، بر تو توکل کردیم و به سوی تو انابه نمودیم و به سوی تو است بازگشت همه. پس از ناقه به زیر آمد و طلبید مرتجز اسب رسول خدا صلی الله علیه و آله را و بر آن سوار گشت و لشکر خود را تعبیه فرمود.

طبری از سعد بن عبیده روایت کرده که پیرمردان کوفه بالای تل ایستاده بودند و برای سیدالشهداء علیه السلام می‌گریستند و می‌گفتند اَللّهُمَّ اَنْزِلْ نَصْرَکَ یعنی بارالها نصرت خود را بر حسین نازل فرما. من گفتم ای دشمنان خدا چرا فرود نمی‌آئید او را یاری کنید؟ سعید گفت دیدم حضرت سیدالشهداء علیه السلام که موعظه فرمود مردم را در حالتی که جبه‌ای از برد در برداشت و چون رو کرد به سوی صف خویش مردی از بنی تمیم که او را عمر طهوی می‌گفتند تیری به آن حضرت افکند که در میان کتفش رسید و بر جبه‌اش آویزان شد و چون به لشکر خود ملحق شد نظر کردم به سوی آنها دیدم قریب صد نفر می‌باشند که در ایشان بود از صلب علی علیه السلام پنج نفر و از بنی هاشم شانزده نفر و مردی از بنی سلیم و مردی از نبی کنانه که حلیف ایشان بود و ابن عمیر بن زیاد انتهی.

و در بعضی مقاتل است که چون حضرت این خطبه مبارکه را قرائت نمود فرمود ابن سعد را بخوانید تا نزد من حاضر شود، اگر چه ملاقات آن حضرت بر ابن سعد گران بود لکن دعوت آن حضرت را اجابت نمود و با کراهتی تمام به دیدار آن امام علیه السلام آمد. حضرت فرمود ای عمر تو مرا به قتل می‌رسانی به گمان اینکه، ابن زیاد (ملعون) زنازاده ترا سلطنت مملکت ری و جرجا خواهد داد، به خدا سوگند که تو به مقصود خود نخواهی رسید و روز تهنیت و مبارک باد این دو مملکت را نخواهی دید، این سخن عهدیست که به من رسیده این را استوار میدارد و آنچه خواهی بکن همانا هیچ بهره از دنیا و آخرت نبری، و گویا می‌بینم سر ترا در کوفه برنی نصب نموده‌اند و کودکان آنرا سنگ می‌‌زنند و هدف و نشانة خود کنند. از این کلمات عمر سعد (لعنه الله علیه) خشمناک شد و از آن حضرت روی بگردانید و سپاه خویش را بانگ زد که چند انتظار می‌برید، این تکاهل و توانی به یک سو نهید و حمله‌ای گران در دهید حسین و اصحاب او افزون از لقمه‌ای نیست. این وقت امام حسین علیه السلام بر اسب رسول خدا «ص» که مرتجز نام داشت بر نشست و از پیش روی صف در ایستاد و دل بر حرب نهاد و فریاد به استغاثه برداشت و فرمود آیا فریادرسی هست که برای خدا یاری کند ما را؟ آیا دافعی هست که شر این جماعت را از حریم رسول خدا «ص» بگرداند؟

برگرفته از کتاب منتهی الامال، تألیف حاج شیخ عباس قمی

دیگر عناوین این صفحه : امام حسین یا حسین یا ابا عبدالله الحسین مظلوم عطشان عشق حسین  محرم  عاشورا