به داغ غمت مبتلایم، حسین
چو نی از غمت در نوایم حسین
مرانی مرا از در خانهات
اگر چه بدم، آشنایم حسین
اسیر هوایم، سراپا خطایم
ولیکن محب شمایم حسین
تو دستم بگیر از کرم ای کریم
که من بنده ای بینوایم حسین
تویی مظهر رحمت کردگار
من آن عاصی پر خطایم حسین
به هنگام بیماری و درد و غم
دهد تربت تو شفایم حسین
نما دعوتم بار دیگر زلطف
که من عاشق کربلایم حسین
نوازش کن از لطف و احسان مرا
که کلب در این سرایم حسین
به اشک تو من آبرو یافتم
بود گوهر پر بهایم حسین
بود نام تو روز و شب ذکر من
شده زینت هر دعایم حسین
به هنگام مردن به لطف خدا
بود آخرین حرف نایم حسین
به فردای محشر که دستم تهی است
تویی طالب اشکهایم حسین
بگو هاشمی با خلوص و صفا
که بر آستانت گدایم حسین
خورشید سربرهنه برون آمد چون گوی آتشین و سراسر سوخت
آیینههای عرش
ترک برداشت قلب هزارپاره حیدر سوخت
از فتنههای فرقه
نوبنیاد، آتش به هر چه بود و نبود افتاد
تنها نه روح پاک
شقایق مرد، تنها نه بالهای کبوتر سوخت
حالت چگونه بود؟
نمی دانم، وقتی میان معرکه می دیدی
بر ساحل شریعه
خون آلود آن سروِ سربلند تناور سوخت
جنگاوری ز اهل
حرم کم شد، از این فراق قامت تو خم شد
آری، میان آتش
نامردان فرزند نازنین برادر سوخت
هنگام ظهر کودک
عطشان را بردی به دست خویش به قربانگاه
جبریل پاره کرد
گریبان را وقتی که حلق نازک اصغر سوخت
در آن کویر تفته
آتشناک آنقدر داغ و غرق عطش بودی
تا آنکه در مصاف
گلوی تو حتی گلوی تشنه خنجر سوخت
چشمان سرخ ملتهبی
آنروز چشمانتظار آمدنت بودند
امّا نیامدی و از
این اندوه آن چشمهای منتظر آخر سوخت
می خواستم برای
تو، ای مولا، شعری به رنگ مرثیه بسرایم
امّا قلم در اوّل
ره خشکید، اوراق ناگشوده دفتر سوخت
یدالله گودرزی
حرفی نداشت چشم ترم جز رثای تو
جاریست بین هر غزلم رد پای تو
هر سال فاطمیه دلم شور می زند
در کوچه های غربت و اشک و عزای تو
بگذار ما به جای تو خون گریه می کنیم
دیگر توان گریه نمانده برای تو
دیدم چقدر قلب تو بی صبر می شود
با شکوه های بی کسی مرتضای تو:
اینقدر رو گرفتنت از من برای چیست
حالا دگر غریبه شده آشنای تو
از گریه شبانه و نجوای کودکان
باید به گوش من برسد ماجرای تو
بانو کمی به حال حسینت نظاره کن
حرفی بزن که دق نکند مجتبای تو
حالا ببین که روضه گرفتند کودکان
در پشت درب خانه برای شفای تو
برخیز و با نگاه ترت یا علی بگو
جان می دهد به قلب شکسته صدای تو
دیدم تو را که آرزوی مرگ می کنی
بانو بس است! کشته علی را دعای تو
همناله با وصیت تو ضجّه می زنم
با روضه های بی کفن کربلای تو
شعرفاطمیه شهادت حضرت زهرا روضه باز شعر شهادت شعر کوچه لعنت الله عمر