نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

مادرم مات خنده ام شده بود

نیزه دارم همین  که راه افتاد

موی من شانه شد  به پنجه ی باد


مادرم مات خنده ام شده بود

از تماشام ،  گریه سر می داد


در ِدروازه را  که رد کردیم

دور و اطراف  شهر سنگ آباد


سنگشان بی هوا به سر می خورد

سرم از روی نیزه می افتاد


همسفرها به من  نمی گویید

سنّ ِ شش ماهگی  مبارک باد ؟


سد ّ برخورد سنگ و سر نشدم

بی بدن بودنم ، اجازه نداد

 

حال که ، تکلیف  من مشخص شد

اصغر از محضرت  مرخص شد

 حامد خاکی 


خدا را شکر دستم زیر سر بود

سرت از پوست آویزان شد ای وای

کلاف عشق


بگو آیا دلت را خانه ما کرده ای یا نه
به اشک چشم خود دل را مصفا کرده ای یا نه
همه خوبان عالم در کلاف عشق سر در گم
بگو لیلای من دل را ذولیخا کرده ای یانه
«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل»
چه خوش فرموده حافظ، جان مهیا کرده ای یانه
به چشمان سیه کردی تماشا کل هستی را!
دمی باچشم دل ما را تماشا کرده ای یانه
به نام عشق احیا می شود صد مرده ی مجنون
بگو با نام ما کار مسیحا کرده ای یانه
به طور عشق فخلع نعلیک ای زیبا
بگو ای ماه سیما سینه سینا کرده ای یانه
بیا ای یوسف کنعان که هجران تو پیرم کرد
تو با مجنون خود کار زلیخا کرده ای یانه

کربلایی ایوب شجاعی

تا چهل روز نشد سیر علی را بیند

خاطری در وسط کوچه مشوّش میشد

پنجه ای بین هوا بود و مصمّم شده بود

 

پنجه ای بین هوا بود که یک سیلی شد

فرصتی بود که اینگونه فراهم شده بود

 

مادر هرکه زمین خورده فقط میداند

که چرا قوت زانوی حسن کم شده بود

 

من از آن گیسوی خاکی شده اش دانستم

چقدر زود یتیمی ش مسلم شده بود

 

وا نشد پلک گره خورده ی یک چشم کبود

سیلی سر زده ای وای چه محکم شده بود

 

تا چهل روز نشد سیر علی را بیند

تا چهل روز علی بود که مبهم شده بود

 

شیشه ای با تن دیوار ترک هایی خورد

ریشه ی خونی یک مقنعه درهم شده بود

 

سال ها بود سوال همه ی مردم شهر

پسر ارشد این خانه چرا خم شده بود؟

هنوز این خانه بوی یاس دارد

شیاطین دست بر در می زنند باز

نمک  بر  زخم حیدر  می زنند باز

فغان  ای آسمان  ، طاقت  ندارم

که سیلی روی ِ کوثر می زنند باز


همانهایی که اینجا در شکستند

تمام  حرمت  حیدر  شکستند

من و این کوچه و محسن چه دیدیم!

که اینجا پهلوی مادر شکستند


هنوز این خانه ام دستاس دارد

چه عشقی در دل  عبّاس دارد

دلم خون است از داغ  جدایی

هنوز این خانه بوی  یاس دارد

امین علیمردانی