نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

صاحب روز قیامت



خواب دیدم مرده ام

خواب دیدم خسته و افسرده ام


روی من خروارها از خاک بود

وای قبر من چه وحشتناک بود


تا میان گور رفتم دل گرفت

قبر کن سنگ لحد را گل گرفت


بالش زیر سرم از سنگ بود

غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود


هر که آمد پیش حرفی راند و رفت

سوره حمدی برایم خواند و رفت


ناله می کردم ولیکن بیجواب

تشنه بودم در پی یک جرعه آب


یک ملک گفتا بگو نام تو چیست

آن یکی فریاد زد رب تو کیست


ای گنه کار سیه دل،بسته پر

نام اربابان خود یک یک ببر


گفتنم عمر خودت کردی تباه

نامه اعمال خود کردی سیاه


ناامید از هر کجا و دل فکار

می کشیدندم به خفت سوی نار


ناگهان الطاف حق آغاز شد

از جنان درهای رحمت باز شد


مردی آمد از تبار آسمان

نور پیشانیش فوق آسمان


صورتش خورشید بود و غرق نور

جام چشمانش پر از شرب طهور


گیسوانش شط پر جوش و خروش

در رکابش قدسیان حلقه بگوش


لب که نه،سرچشمه آب حیات

بین دستش کائنات و ممکنات


بر سرش دستمال سبزی بسته بود

بر دلم مهرش عجیب بنشسته بود


کی به زیبائی او گل میرسید

پیش او یوسف خجالت میکشید


در قدوم آن نگار مه جبین

از جلال حضرت حق آفرین


دو ملک سر را به زیر انداختند

بال خود را فرش راهش ساختند


غرق حیرت داشتم این زمزمه

آمده اینجا حسین فاطمه


صاحب روز قیامت آمده

گوئیا بهر شفاعت آمده


سوی من آمدمرا شرمنده کرد

مهربانانه به رویم خنده کرد


این که اینجا اینچنین تنها شده

کام او با تربت من وا شده


مادرش او را به عشقم زاده است

گریه کرده بعد شیرش داده است


خویش را در سوز عشقم آب کرد

عکس من را بر دل خود قاب کرد


بار ها بر من محبت کرده است

سینه اش را وقف هیئت کرده است


سینه چاک آل زهرا بوده است

چای ریز مجلس ما بوده است


اینکه در پیش شما گردیده بد

جسم و جانش بوی روضه می دهد


با ادب در مجلس ما می نشست

او به عشق من سر خود می شکست


پرچم من را به دوشش می کشید

پا برهنه در عزایم می دودید


اسم من راز و نیازش بوده است

تربتم مهر و نمازش بوده است


اقتدا بر خواهرم زینب نمود

گاه می شد صورتش بهرم کبود


حرمت من را به دنیا پاس داشت

ارتباطی تنگ با عباس داشت


نذر عباسم به تن کرده کفن

روز تاسوعا شده سقای من


تا که دنیا بوده از من دم زده

او غذای روضه ام را هم زده


بارها لعن امیه کرده است

خویش را وقف رقیه کرده است


گریه کرده چون برای اکبرم

با خود او را نزد زهرا می برم


هر چه باشد او برایم بنده است

او بسوزد صاحبش شرمنده است


در مرامم نیست او تنها شود

باعث خوشحالی اعدا شود


در قیامت عطر بویش می دهم

پیش مردم آبرویش می دهم


باز بالاتر به روز سرنوشت

میشود همسایه من در بهشت


آری آری هر که پا بست من است

نامه اعمال او دست من است

هرسحر منتظر یار نباشم چه کنم



هرسحر منتظر یار نباشم چه کنم
من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟


گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است
خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟


عده ای بر سر آنند اسیرت نشوند
من برآنم که گرفتار نباشم چه کنم؟


تو چه کردی که من از خواب وخوراک افتادم
راستی راستی بیمار نباشم چه کنم؟


چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر
عاشق روی تو نباشم چه کنم؟


ابرویت تیغ مصرٌی است که جان میطلبد
به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟


خواستم نام مرا هم بنویسند همین
سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟


من اگر مثل تو هرصبح وغروبی آقا
فکر بین در ودیوار نباشم چه کنم؟

 

 

 

علی اکبر لطیفیان

 

آقا اجازه ...


آقا اجازه! خسته‌ام از این همه فریب

از های و هوی مردم این شهر نانجیب

 

آقا اجازه! پنجره‌ها سنگ گشته‌اند

دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب

...

آقا اجازه! باز به من طعنه می‌زنند

عاشق ندیده‌های پر از نفرت رقیب

 

«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می‌کنند

«فرهاد»های کینه پرست پر از فریب

 

آقا اجازه! «گندم» و «حوا» بهانه بود

«آدم» نمی‌شویم! بیا: ماجرای «سیب»!

 

باشد! سکوت می‌کنم اما خودت ببین ... !

آقا اجازه! منتظرند اینهمه غریب ....

میلاد سرداران کربلا مبارک



 

همچون تو را نه این که دوعالم ندیده است

مثـل تو را به خـاک خـدا هم ندیده اسـت

 

آن جلوه ای که تو را آفریده است

در پیش خویش قبله نما آفریده است

 

آیینه را گرفت خودش را نظاره کرد

یعنی خدا دوباره خدا آفریده است

 

حتی تمام بود و نبودی که هست و نیست

محض گل جمال شما آفریده است

 

یک کعبه رابرای خودش خلق کرده است

شش گوشه را به نیّت ما آفریده است

 

تا قبله را برای همیشه نشان دهد

در قلب خاک کرببلا آفریده است