نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

حنجر نازکی انگار ترک خورد و شکست

تا که بر روی زمین خیمه‌ی سقا افتاد

پدرت از نفس و مادرت از پا افتاد


ناخنت خون شده و چهره‌ی مادر زخمی

آنقدر چنگ زدی تا به رخش جا افتاد


به همه رو زدم اما چه کنم، خندیدند

چشم‌ها تا که به چشم تر بابا افتاد


خواستم بوسه بگیرم ز لبان خشکت

گذر حرمله افسوس به اینجا افتاد


حنجر نازکی انگار ترک خورد و شکست

کودکی بال زد اما ز تقلا افتاد


دست و پا می‌زدی و هلهله‌ها می‌آمد

عرق شرم پدر وقت تماشا افتاد


همه‌ی آرزویم بود زبان باز کنی

ولی انگار که یک فاصله اینجا افتاد


حسن لطفی

دیگر شب بلند علی بی سحر شده

گویا دعای نیمه شبم بی اثر شده
یعنی که خون پهلوی تو بیشتر شده

دیگر نماز مادر من بی قنوت شد
دیگر شب بلند علی بی سحر شده

از صبح ، زخم سینه امانت بریده بود
حالا بلای جان تو درد کمر شده

از زخم های سوخته رنگی که دیده ام
فهمیده ام چه با بدنت پشت در شده

اینبار هم که پاشدی از روی بسترت
خوردی زمین و پیرهنت سرخ تر شده

وقت نفس زدن چقدر زجر می کشی
این دنده  ی شکسته عجب دردسر شده

 ...

دود بود و دود بود و دود بود
گل میان آتش نمرود بود


شعله می پیچید بر گرد بهار
خون دل می خورد تیغ ذوالفقار


یک طرف گلبرگ اما بی سپر
یک طرف دیوار بود و میخ در


میخ یاد صحبت جبریل بود
شاهد هر رخصت جبریل بود


قلب آهن را محبت نرم کرد
میخ از چشمان زینب شرم کرد


شعله تا از داغ غربت سرخ شد
میخ کم کم از خجالت سرخ شد


گفت با در رحم  کن سویش مرو
غنچه دارد، سوی پهلویش مرو


حمله طوفان سوی  دود شمع کرد
هرچه قوت داشت دشمن جمع کرد


روز، رنگ تیره ی شب را گرفت
مجتبی چشمان زینب را گرفت


پای لیلی چشم مجنون می گریست
میخ بر سر می زد و خون می گریست


جوی خون نه تا به مسجد رود بود
دود بود ودود بود و دود بود

 

حسن لطفی

اربعین ارباب

باور نمی کنم که رسیدم کنار تو
باور نمی کنم من و خاک دیار تو


یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو


یک اربعین اسیر بلایم اسیر عشق
یک اربعین دچار فراقم دچار تو


یک اربعین دویده ام و زخم دیده ام
دنبال ناله های یتیمان زار تو


یک اربعین بجای همه سنگ خورده ام
یک اربعین شده بدنم سنگ سار تو


یک اربعین به گریه ی من خنده کرده اند
لبهای قاتلان تو و نیزه دار تو


مثل رباب مثل همه تار تر شده
چشمان خسته ی من چشم انتظار تو


روز تولدم که زدم خنده بر لبت
باور نداشتم که شوم سوگوار تو


با تیغ و  تیر و دشنه تو را بوریا کنند
با سنگ و تازیانه مرا داغدار تو


یادم نمی رود به لبت آب آب بود
یادم نمی رود بدن غرقه خار تو


مانده صدای حرمله در گوش من هنوز
پستی که نیزه زد به سر شیرخوار تو


حالا سرت کجاست که بالای سر روم
گریم برای زخم تن بی شمار تو


من نذر کرده ام که بخوانم در علقمه
صد فاتحه برای یل تکسوار تو