ای جان من هرچنددیگرنیمه جانی
اما برای رفتنت خیلی جوانی
حالاکه من اینجا غریبم باربستی
حالا نمی شد بیشتر پیشم بمانی
بابای خاکم ـ التماست می کنم که
بی من مشوای مادرآب ـ آسمانی
کمتر بگو بامن <امیرالمومنینم>
اشهد مگو بااین زبان بی زبانی
حالابرای اینکه من چیزی نفهمم
درکوچه خاک چادرت رامی تکانی
اندازه ی یک عمر پیرت کرده بانو
سنگینی آن ضربه دست ناگهانی
یک نیمه ازروی تو صبح روشن من
نیمی دگرمثل غروبی ارغوانی
رو ازعلی می گیری اما زیرچادر
پنهان نگرددمحرمم قدکمانی
محسن عرب خالقی
شعرفاطمیه شهادت حضرت زهرا روضه باز شعر شهادت شعر کوچه لعنت الله عمر
زیبا برادر !.....
یا حق...................