نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

تاکنون سیلی محکم خورده ای

   تاکنون لاجرعه از غم خورده ای

تاکنون سیلی محکم خورده ای


مـادرت را سـمـت خانه برده ای

گـوشـواره دانـه دانـه  بـرده ای


مجنون تر از مجنون . . .

دل سوخته فاطمیه ایم . . .

خواهر بیا که قصه ی دل مختصر کنم


خواهر بیا که قصه ی دل مختصر کنم
آگه تو را ز سوزش زخم جگر کنم


زهری که داد همسر بیدادگر مرا
چندان امان نداد که شب را سحر کنم


طشتی بیار در برم ای قهرمان صبر
کز سوز زهر کینه تو را با خبر کنم


خواهر برو بگو به حسینم شتاب کن
کز این دیار عزم دیار دگر کنم


مرگ از خدای خود طلبیدم که ای خدا
تا کی به روی قاتل مادر نظر کنم؟


از کوچه ای که مادر ما را کتک زدند
یارب روا مدار که دیگر گذر کنم


صبری دگر نمانده مرا تا که بیش از این
با سوز دل نگاه به دیوار و در کنم؟



ای تو با قلبم صمیمی یا حسن

یاحسن


ای تو با قلبم صمیمی یا حسن

تو کریم بن کریمی یا حسن

....


ادامه ابیات در ادامه مطلب .....

ادامه مطلب ...

یک کوچه بود موی حسن را سپید کرد


ابری شدم به نیت باران شدن فقط

مور آمدم برای سلیمان شدن فقط

 

باید ز گوشه چشم تو کاری بزرگ خواست

چیزی شبیه حضرت سلمان شدن فقط

 

باید به شیعه بودن خود افتخار کرد

راضی نمی شوم به مسلمان شدن فقط

 

دنیای دیگریست اسیری و بردگی

آن هم به دام زلف کریمان شدن فقط

 

لا یمکن الافرار ز تیر نگاه تو

چاره رسیدن است و قربان شدن فقط

 

در خانه ی کریم کفایت نمی کند

یک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط

 

این لطف فاطمه است و عشق است تا ابد

سرمست از نوای حسن جان شدن فقط

 

فکری برای پر زدن بال من کنید

من را اسیر زلف امام حسن کنید

 

 

آقا شنیده ام جگرت شعله ور شده

بی کس شدی و ناله ی تو بی اثر شده

 

پیش حسین سرفه نکن آه کم بکش

خون لخته های روی لبت بیشتر شده

 

یک چشم خواهرت به تو یک چشم بین تشت

تشت مقابلت پر خون جگر شده

 

از ناله هات زینب تو هول کرده است

گویا که باز واقعه ی پشت در شده

 

ای وای از مصیبت تابوت و دفن تو

وای از هجوم تیر و تن و چشم تر شده

 

می گفت با حسین اباالفضل وقت دفن

این تیرها برای تنش دردسر شده

 

موی سپید و کوچه و تابوت و زهر و تیر

دوران غربت حسن اینگونه سر شده

 

یک کوچه بود موی حسن را سپید کرد

یک اتفاق بود که او را شهید کرد

مسعود اصلانی