نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

علی بن ابی طالب در کربلا


ابن عباس مى گوید: همراه على(علیه السلام) در جنگ صفین از سرزمین نینوا گذشتیم به من فرمود: 

اى ابن عباس آیا این سرزمین را مى شناسى؟ عرض کردم خیر، اى امیر مومنان.

آن حضرت فرمود: اگر مثل من آن را مى شناختى از اینجا عبور نمى کردى مگر آن که مانند من مى گریستى.

نگاه شروع به گریستن کرد تا این که اشک محاسن ایشان را فراگرفت و بر سینه مبارکشان جارى شد. ما نیز با آن حضرت گریستیم.

على علیه السلام مى فرمود: شگفتا ما را با آل ابوسفیان و آل حرب، حزب شیطان و اولیاى کفر، چه کار! در همین حال فرمود:  اى اباعبدالله صبر و مقاومت داشته باش.

و آنگاه بسیار گریست و ما نیز با او گریستیم، به گونه اى که آن حضرت با صورت به زمین فرود آمد و از هوش رفت وپس از مدتى به هوش آمد.


تصویر مربوط به چاه خانه حضرت علی علیه السلام در کوفه است ... باز یاد مظلومیت علی ...

شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود
 فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود . . .

منبع 

قصه کوچه ، راوی . . .


فاطمه گفت :ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا و دشمن امیر المؤمنین!پس دستش را بر در گذاشت تا مانع من از باز کردن در شود. به طرف در رفتم،استقامت کرد؛با تازیانه بر دست هایش زدم،به دردش آورد،صدای ناله و گریه اش را شنیدم.نزدیک بود دلم بسوزد و برگردم که به یاد کینه های علی و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب و نیرنگ محمد و سحرش افتادم؛پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم [ناگهان] فر یادی کشید که گمان کردم مدینه زیر و رو شد،وصدا زد:«ای بابا ای رسول خدا این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت،آه ای فضّه!مرا بگیر به خدا قسم فرزندی که در شکم داشتم کشته شد» صدای ناله اش را از درد سقط در حالی که به دیوار تکیه داده بود شنیدم.در را باز کردم و داخل شدم،به من چنان رو کرد که چشمهایم تاریک شد.از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشواره ها پاره شد و به زمین ریخت.

 

علی از خانه بیرون آمد.همینکه چشمم به او افتاد،به سرعت از خانه خارج شده(وفرار کردم) به خالد و قنفذ و همرا هانشان گفتم:از گرفتاری بزرگی رها شدم[و در روایت دیگر:جنایت بزرگی مرتکب شدم که بر خود ایمن نیستم،این علی است که از خانه بیرون آمده،من و همه شما توان مقاومت در برابر او را نداریم].علی خارج شد،در حالی که فاطمه دست برد تا پیشانی خود را ظاهر کند و به خدا استغاثه کند،علی چادر بر او کشید و گفت:ای دختر رسول خدا!خدا پدرت را رحمت بر عالمین مبعوث کرد؛قسم به خدا اگر نقاب از چهره برداری و هلاکت این خلق را بخواهی قطعاً دعای تو را اجابت می کند واز این ها بشری بر روی زمین باقی نمی ماند.چون تو و پدرت نزد خدا بزرگتر از نوح هستید که به خاطر(دعای)او همه اهل زمین و خلق زیر آسمان را هلاک کرد مگر آنها که در کشتی بودند. و قوم هود را به سبب تکذیب پیامبرشان هلاک کرد و قوم عاد را به باد صرصر و قوم ثمود را با دوازده هزار نفر به اطر کشتن آن ناقه و بچه اش عذاب کرد. منزلت تو و پدرت نزد خدا بالا تر از هود است و تو ای سیّدة زنان جهان بر این خلق نگون بخت موجب رحمت باش و موجب عذاب مباش.


علامه مجلسی(ره)در بحارالانوارمجلد30 صفحه287 رقم151 


 

حال بنشین خودت حساب بکن لگد  و تازیانه و اینکه

پشت در مادری است که قطعا درب از پیکرش بزرگتر است


دیگرعناوین این صفحه : شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ، اتفاقات فاطمه ، ماجرای کوچه ، نامه عمربن خطاب به معاویه ، حمله عمر به خانه علی بن ابی طالب ، عمر بن خطاب ، در کوچه بنی هاشم چه گذشت عمربن خطاب کیست

ددیگر مطالب مرتبط : سخنان امام علی (ع) بر مزار فاطمه الزهرا (س)