نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...
نوای کربلا

نوای کربلا

شعر و دانلود مداحی و تصاویر مذهبی - نیست ما را جز دلی مشتاق دیدار حسین ...

آسمان را به ریسمان بردند

آسمان را به ریسمان بردند

آسمان را کشان کشان بردند

پیش چشمان دیگران بردند

مادرم داد زد بمان! بردند

بازوی مادرم سپر، اما

 

 

بین آن کوچه چند بار افتاد

اشک از چشم روزگار افتاد

پدرم در دلش شرار افتاد

تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-

گفت: یک روز یک نفر اما...

 

سید حمیدرضا برقعی

دستان ساقی بسته و ساغر شکسته

وای از این بازی که تو با صبر «حیدر» می‌کنی
چشم بر هم می‌نهد، چادر که بر سر می‌ کنی

آه ای «اَمّن یُجیبِ» دختران بی پناه
زینبت را پس چرا اینگونه «مضطر» می‌کنی

با توام در! با تو تا دیوارها هم بشنوند
عشقِ «یاسین» است این یاسی که پرپر می‌کنی

قصه‌ی پهلوی تو بغض خدا را هم شکست
اشک او را شبنم آیات کوثر می‌کنی

بازوانی را که این شلاق‌ها بوسیده‌اند
جای لب‌های «محمد» بود، باور می‌کنی؟

با عبورت آخرین بار است از بوی بهشت
کوچه‌های شهر غمگین را معطر می‌کنی

بی حرم می‌مانی و از حسرت گلدسته‌هات
در مدینه خون به قلب هر کبوتر می‌کنی

نیمه‌شب مثل نسیم از کوچه‌ها رد می‌شوی
شاعران مست را بی‌تابِ مادر می‌کنی

مثل آنروزی که پیشاپیش مردم می‌رسی
با نگاهی این غزل را هم تو محشر می‌کنی


...

 

خاکستر این لانه اصلا دیدنی نیست

آتش در این کاشانه اصلا دیدنی نیست

 

در پیش چشمان ترِ یک شمع خاموش

افتادن پروانه اصلا دیدنی نیست

 

وا می‌شد این در رو به اقیانوس و امروز

پشت در این خانه اصلا دیدنی نیست

 

دستان ساقی بسته و ساغر شکسته

خون بر درِ میخانه اصلا دیدنی نیست

 

وقتی بیفتد چادر خاکی، خدایا!

هم از سر و هم شانه اصلا دیدنی نیست

 

بر صورت معصوم یک زن جای یک دست

ـ یک دست نامردانه ـ اصلا دیدنی نیست

 

باور کنید افتادن یک مرغ زخمی

بین چهل دیوانه اصلا دیدنی نیست

 

 

«من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم...»

نه رفتن جانانه اصلا دیدنی نیست


قاسم صرافان

دوباره کوچه و عابر و باز هم در


دوباره کوچه و عابر و باز هم در ،دیوار

گذاشت باز به پهلوی آسمان ،سر، دیوار

زنی که یکطرف ماجراست باید فهمید

که آمده است به یک جنگ نا برابر ،دیوار

وخشت خشت به جنگ توآمده بی بی جان

نگاه کن که چگونه کشیده خنجر، دیوار

بیا که حادثه تا پشت درب خانه رسیده است

و پیش دیده ی مولا گرفته سنگر، دیوار

و در محاصره افتاد زن،می بینم

که یکطرف در و آتش و سمت دیگر ،دیوار

چقدر کرببلا زود اتفاق افناده است

که مثل شمر نشسته است پیش مادر،دیوار

هزار سال گذشته است اگر چه از آن ایام

که بوی سوخته چادر می آید از هر ،دیوار 


نادر حسینی

حضرت آسمان که خورد زمین...

بین دیوار و در به هـوش آمد، دید دارند می برند او را

زخم خونریز میخ یادش رفت  وَ ندیده گرفت پهلو را

 

عشق آمد به یاری اش پا شد  نیمه جان آمد و رسید و گرفت

در شلوغی ِ گـله ای از گرگ، دامن مردِ « شیر آهـو » را

 

در دلش گفت « یا عـلی » و کشید هـیـبت عرش را به تـنهایی

می کشیدند لشکر ابلیس هـمه با هـم طناب آنسو را

 

می کشیدند از سر کینه، دست از او نمی کشید ولی

ناگهان ضربه ای فرود آمد  سخت درهـم شکست بازو را

 

حضرت آسمان که خورد زمین، هـمه جا درغـبار و غـم پـیچـید

هـیـچ کس توی شهـر پـیغـمبر، باز یاری نکرد بانو را

 

سنگ دلها خـنک نشد دلشان  باز فکر جنایتی دیگر

از در و مـیخ و شعله بنیان شد پایه ی روز سرخ عاشورا

 علی اصغر ذاکری